بیداران

  دادخواهی برای حقیقت و عدالت

بازگشت به صفحه نخست > ادبيات پايداری > فرهنگ اصطلاحات زندانيان سياسي

فرهنگ اصطلاحات زندانيان سياسي

اعظم كياكجوري

پنج شنبه 27 مه 2004

درآمد

آنچه در پي ميآيد تلاشي است براي ثبت بخشي از واژه هاي رايج نزد زندانيانِ سياسي در جمهوري اسلامي ايران در زندانهاي اوين، قزلحصار و گوهردشت در فاصلة زمانيِ 1360 تا 1367 . تا جايي كه نگارنده اطلاع دارد اين اولين تلاش در اين زمينه است و به همين دليل طبيعي است كه كوتاهي ها و اشكالاتِ فراوان در آن راه يافته باشد.بخش مهمي از اين اشكالات ناشي از آن است كه تقريباً تمام اين متنْ شفاهي -بنياد يعني متكي بر يادآوريِ خاطره ها پس از چندين سال است. بههررو ميتوان آن را نسخة صفرِ اثري دانست كه بايد در طي زمان و با ياري حافظه هاي بيشتري تكميل شود.بجاست كه در همينجا دست ياري خواهي به سوي همگان دراز كنم تا كاستي ها و ناراستي هاي آن را به نشاني الكترونيك نگارنده ارسال كنند.
شايد متخصصانِ جامعهشناسيِ زبان در اين نوشته نكاتي درخورِ توجه بيابند ولي اين اثر تتبعي زبان شناختي نيست . شايد بتوان آن را در زمرة تك نگاريهاي زندان محسوب كرد. با همة تلاش هاي مشكوري كه در زمينة ادبياتِ زندان صورت گرفته است، هنوز بخشِ اعظمِ اين قصة پرغصه ناگفته مانده است. شايد محدودماندنِ ادبياتِ زندان به خاطره ها، با همة اهميت و ارزش آن، و استفاده نكردن ار شكل هاي ديگر نقصي باشد كه بايد رفع كرد. بخشِ زيادي از نامه ها، شعرها، طرح ها و داستان هاي زندان انتشار نيافته است. هنوز هيچ اثر مستقلي به بازي ها، تفريحات و سرگرمي هاي زندان نپرداخته است. برنامه هاي مطالعاتي و آموزشيِ گروههاي مختلف سياسي و تمايزات و تشابهات آن ها محلِ تاملِ جدي است. نحوة تعاملِ زندانيانِ گروه هاي سياسيِ مختلف با يكديگر و در درونِ خود بخشِ مهمي از تاريخِ اين دوران است.تك نگاريهاي زندان دريچههايي بار ميكند بر برخي از مؤلفه هاي دستگاهِ انديشگيِ. زندانبان وزندانيان.
فراهم آوردنِ اين مجموعه جز با مهرِ بي پايانِ برخي عزيزان ميسر نبود. عزيزاني كه مجبور به يادآوريِ دقيق و همراه با جزيياتي خاطراتي شدند كه سالها گذشته بود تا ساية اين خاطره ها از كابوسهايشان سبك شود. شكنجة دوبارة قربانيانِ شكنجه در يادآوريِ گذشته ها از معضلاتِ اخلاقي اين كار است كه روا بودن يا نبودن وحدود وثغور آن محتاجِ تأمل و وارسيِ جداگانه است. سپاسي از اعماقِ دلِ كوچكم نثارِ دلِ دريايي شان باد
سخنِ اخر اين كه اين مجموعه خاضعانه تقديم ميشود به نازنيانِ پاكبازي كه تنها و جانهاي خسته شان گواهانِ گران جاني و خون تشنگي كم نظيرِ قرنهاست.

آدم شدن

اصطلاح زندانبان براي توّاب شدن.

آسايشگاه

بندي در زندان اوين كه طي سالهاي60-62 با بيگاري كشيدن از زندانيان ساخته شدو صرفاً سلول انفرادي داشت.

آلبوم دانشجويي

آلبومي شامل عكس و مشخصات وفعاليت سياسي دانشجويان دانشگاه كه به كمك انجمنهاي اسلامي دانشجويان و توّابانِ دانشجو تهيه شده بود. از اين آلبوم براي شناسايي دانشجويان مشكوك و كساني كه فعاليتهاي خود را كتمان ميكردند استفاده ميشد.

آمار اتاق

شمردن روزانة زندانيان توسط نگهبان.

آموزشگاه

ساختماني سهطبقه در دامنة تپههاي اوين شامل شش سالن كه با زياد شدن زندانيان, همة زندانيان مرد بندهاي قديمي (و در مقطعي نيز زندانيان زن) به آنجا منتقل شدند.

آموزشي

تلويزيون مداربستة زندان كه برنامههاي ايديولوژيك و مصاحبههاي توابان را پخش ميكرد و تماشاي آن اجباري بود.

آنتن

خبرچين.

اتاقِ آزادي

اتاقي در دفتر مركزي كه زنداني را براي طيكردنِ تشريفاتِ آزادي، از جمله تعهد عدمِ فعاليت سياسي ، امضاي انزجارنامه و دادن نشاني بستگان براي آوردن وثيقه، به آنجا ميبردند.

اتاقِ ملاقات

سالني كه زندانيان در آن از پشت شيشه با بستگان درجهاول خود ملاقات ميكردند.

اتاقِ وصيّت

اتاقي كه زندانيان را قبل از اعدام براي نوشتنِ وصيت (و گاه برايِ ترساندن و نمايش) به آنجا ميبردند.

اجرايِ احكام

شعبهاي از دادستاني كه مسئوليت ابلاغ و اجرايِ احكامِ صادره از دادگاهها را بر عهده داشت.

احرازِتوبهاي

زندانيي كه پس از دريافت حكم آزادي از دادگاه بنا برتشخيص مقامات زندان متنبه نشده بود و مطابقِ بخشنامة داخلي دادستاني انقلاب ميبايست تا اطلاعِ ثانوي و احراز توبه در بازداشت به سر ببرد.

اضطراري

1.آن كس كه جز در مواقع چهارگانة مشخص شده براي زندانيانِ سلولهاي دربسته نياز به دفعِ ادرار يا قضاي حاجت پيدا كند.
2. وضعيت چنين شخصي.

اطلاعِ ثانوي

ر.ك. احرازِتوبهاي

امكاناتي

زندانيي كه ارتباط تشكيلاتي با گروههاي سياسي نداشته و صرفاً به واسطة رابطة دوستي يا خويشاوندي امكاناتي چون محل خواب، اتوموبيل يا كمك مالي به گروهِ سياسي ميكردهاست.

انزجارنامه

متني حاكي از انزجار زنداني از گروههاي سياسي و محكوم كردن اعمال آنها همراه با اعلامِ وفاداري به نظام جمهوري اسلامي كه در مقاطعي امضاي آن شرطِ لازمِ آزادي زندانيان بود.

انفرادي

سلولي كه كه در آن زنداني به تنهايي زندگي ميكند و مخصوص زندانيانِ تازهبازداشتشده در دورانِ بازجويي يا براي تنبيه زندانيانِ متمرد و در همشكستنِ مقاومت زندانيانِ سرموضعي بود. در سالهاي اوليه به علت كمبود جا گاه بيش از يك زنداني در سلولِ انفرادي بهسرميبرد.

بازرسي سلول

مراجعة سرزدة نگهبانان به سلول و لخت كردن و بيرون بردنِ همة زندانيان براي به همريختن و جستجوي وسايل زندانيان به قصد يافتن وسايل ممنوعه چون مداد، خودكار، تيزي، بطري شيشهاي.

با كلية وسايل

عبارتي كه نگهبان هنگام فراخواندنِ زنداني براي انتقال از سلول به زبان مياورد و جز در مواردِ آزادي، معمولاً نشانهاي بود از امر ناخوشايندي چون اعدام يا انتقال به انفرادي يا زندانِ ديگر به قصد تنبيه.

بچه هاي توالت

حدود ده تن از زندانيانِ زن قزلحصار كه در سال 1361 براي چندين ماه به عنوان تنبيه در توالت زندگي ميكردند.

بچه هاي چادررنگي

زندانيانِ زن قزلحصار كه در سال 1363 به مقررّات اجباري شدن چادر مشكي تن ندادند وهمچنان چادررنگي به سرميكرند وبه اين سبب مدتي ممنوعالملاقات شدند و حدِّ شلاق بر آنها جاري شد.

بچه هاي سينما

زندانياني كه هنگامِ تماشاي فيلمي با مضمونِ اجتماعي (گويا عروج انسان يا چگونهفولاد آبديده شد) در سينما تختجمشيد دستگير شدهبودند و همه را به عنوانِ مشكوك به اوين آوردهبودند.

بچه هاي واحد

1.زندانيانِ زني كه مدتي در قيامت به سر برده بودند.

2. زندانيانِ زني پس از گذراندنِ قيامت نيز تواب نشده بودند.

برگشتن

ر.ك. بريدن.

بريدن

تمام شدنِ طاقت زنداني در برابر شكنجه و سختي زندان و دست كشيدن از عقايدش.

بريده

ر.ك. توّاب.

بلاتكليف

زندانيي كه روند رسيدگي به پروندهاش متوقف شده بود و گاه 1 تا 2 سال براي بازجويي هم احضار نميشد.

بند

بخشي از زندان كه از نظر اداري مستقل و شامل چندين سلول است.

بند 209

1. بندي در كنار بهداري زندان اوين شامل حدود 100 سلول انفرادي.

2. شعبة بازجوييِ مستقر در اين بند كه مدتها در اختيار سپاه و خاصّ زندانيانِ مجاهد بود.

بند 40 2

نامِ جديدترِ بند 4 از بندهاي قديمي كه از ابتدا محل نگهداري زندانيانِ زن بود.

بند 246

نامِ جديدترِبند 3 از بندهاي قديمي كه از ابتدا محل نگهداري زندانيانِ زن بود.

بند 325

ساختمانِ دوطبقهاي در اوين شامل دو بندِ 5 و 6 و تعدادي سلولِ انفرادي. با اينكه تجيزات اين بند كهنه بود ولي جايي خوشمنظره و با امكاناتِ رفاهيِ خوب بود كه عمدتاً زندانيانِ سلطنتطلب، بهايي، ومتهمانِ اقتصادي را دز آن نگهميداشتند.

بند 269

ر.ك. آموزشگاه.

بند زنان

1. بندي كه زندانيانِ آن زن باشند.

2. طنابي كه لباسهاي زندانيانِ مبتلا به بيماريهاي زنان روي آن پهن ميشد.

بند قارچي ها

طنابي كه زندانيان مبتلا به قارچ پوستي لباس خود را روي آن پهن ميكردند.

بند نان

طنابي كه زندانيان قزلحصار در دورهاي كه جيرة نان محدوديت نداشت، بر روي آن نان خشك ميكردند تا به عنوان بيسكويت مصرف كنند.

بندْكار

زندانيي كه كارگر بند است.

بندْكاري

كارگريكردن براي بند.

بندهاي قديمي

بندهاي 1. 2(مردانه) 3، و 4 (زنانه) اوين كه نرديك به دفترمركزي و چسبيده به بهداري و بند 209 بود و پس از مدتي محل همة آنها محلّ نگهداري زندانيانِ زن شد.هر بند دو طبقه و 13 سلول 6×6 (متر) داشت.

بندهاي چهارگانه

ر.ك. بندهاي قديمي.

بهداري

بيمارستانِ زندان اوين كه كنار بندهاي چهارگانه قرار داشت و عمدتاً مخصوص بيماران شكنجه شده و دياليزي بود.

پتوپيچي

پيچيدنِ كتري يا فلاسك چاي در لابلاي پتوها به منظور گرم نگهداشتنِ آن از زمانِ تحويلگرفتن تا زمان مصرف.

پتوتكاني

بردن پتوهاي سربازي به هواخوري با اجازة نگهبانان و تكاندنِ آنها براي آنكه پرزشان كم شود و براي زندانيان بيماري تنفسي ايجاد نكند.

پتورنگي

بتوي نسبتاً مرغوبِ بيپرز كه خانوادههاي زندانيان برايشان ميآوردند.

پتوشخصي

ر.ك. پتورنگي

پتومشكي

پتوي سربازي پرزدار كه به هر زنداني دو عدد از آن ميدادند.

پرزگيري

گرفتنِ پرزهاي نشسته از پتوهاي مشكي بر روي موكت به كمك حولة خيس، ابر يا كف دست كه جزو وظايف كارگري سلول بود.

پشت بند

محوطة تپههاي پشت بند4 كه محل تيربارانِ زندانيان بود.

پنكه

بادزدن يكديگر به كمك پارچه يا چادر خيس

پوستي

زندانيي كه دچار بيماري پوستي است.

پيت چاي

پيت حلبي پنير كه زندانيان در قزلحصار از آن براي جوشآوردنِ آب چاي و نگهداري چاي استفاده ميكردند.

پيچِ توبه

پيچي با شيبِ تند در ابتداي جادة منتهي به زندانِ اوين از مقابلِ هتل اوين .چون تقريباً همة زندانيان پس از دستگيري توبة تاكتيكي ميكردند، معروف بود كه همه پس از گذشتن از اين پيچ توبه ميكنند.

پيوندي

زندانيي كه پوست جايي از بدنش (معمولاً كشالة ران) براي ترميم به كف پاي آسيب ديده از شكنجه پيوند ميشد.

تأييديه

نامهاي كه حزب توده و سازمان فداييان اكثريت (قبل از دستگيري رهبران حزب توده) در تأييد وابسته بودن زنداني به سازمانِخود مينوشتند تا زنداني آزاد شود.

تابوت

ر.ك. قيامت.

تاكتيكي

دروغين و مصلحتي، مانند توبه تاكتيكي، نمازتاكتيكي و مصاحبة تاكتيكي.

تپه

ر.ك. پشت بند.

تختها

ر.ك. قيامت

تخلية اطلاعاتي

بيرون كشيدنِ همة اطلاعات زنداني با شكنجة مداوم.

تعزير

عنوان شرعي براي زدنِ كابل، شيلنگ و طناب بر كف پا و پشت زنداني به منظور اقرار گرفتن. به لحاظ فقهي تعزير كمتر از حد (يعني 74 ضربه شلّاق) است و حكم آن را بايد حاكم شرع بدهد ولي در عمل تعزير حدّي نداشت، در اختيار بازجو بود و بسياري در زير آن جان ميسپردند. اين موارد سبب شد كه احكام تعزيرِ سفيدامضاء در اختيار بازجويان قرار گيرد.

تعزيري

زندانيي كه تعزير شده باشد.

تِ كشيدن

1. ته ظرف غذا را با نان پاك كردن.

2. روزنامه را با تمامِ جزييات خواندن.

تك نويسي

اقرار و اعتراف زنداني در مورد فعاليتهاي افراد ديگر از جمله همپروندهايهاي خودش.

توحيد

ر.ك. كميتهمشترك.

توّاب

1. زندانيي كه از گذشتة خود پشيمان است، اعتقاداتِ پيش از رندانِ خود را رد ميكند، تمام اطلاعاتِ خود در مورد فعاليتهاي خود و ديگران را داوطلبانه در اختيار بازجو قرار ميدهد و از رفتار و گفتار زندانيانِ ديگر براي مقاماتِ زندان و بازجويان خبر چيني ميكند. توابها بسته به سن، خصلتهاي شخصيتي، خانوادگي و طبقاتي برخي يا تمامِ اين كارها را با درجاتِ بسيار متفاوت انجام ميدادند

2. زندانيي كه آگاهانه تصميم گرفته است براي زودتر آزاد شدن از عقايد سياسي و ايدئولوژيك خود دفاع نكند، از مقررات زندان تبعيت كند و برخي از اعمالِ موردپسندِ مقاماتِ زندان را انجام بدهد.

توّاب بازي

افراط و تظاهرِ بيش از اندازه به رفتار توابها.

توّابِ صفركيلومتر

اصطلاحِ حاجي داوود براي توابهايي كه در قيامت تواب شده بودند ونه در دورانِ بازجويي و عليه يكديگر نيز گزارش ميدادند.

تيترخواني

بلند خواندنِ تيترهاي صفحة اول روزنامه به محض ورود روزنامه به سلول براي اطلاعِ همگان قبل از دست به دست شدنِ روزنامه.
تيزي شيئي تيز كه براي كارهايي مانند خياطي ، كاردستي و بريدن ميوه از آن استفاده ميشد، نگهداريِ آن ممنوع بود و در بازرسيهاي سلول ضبط ميشد. اين شيئ ممكن بود تكهشيشهاي پيدا شده در باغچة هواخوري باشد ياتكهآهني مثلِ درِ كنسرو كه با سابيدن بر اسفالت هواخوري تيز شده باشد.

تيغي خوابيدن

خوابيدن بر روي يك شانه به نحوي كه تمامِ بدن در خط مستقيم و عمود بر زمين باشد.

جاسازي

پنهان كردنِ اشياء ممنوعه (مانند تيزي، مداد، كتاب و نوشته) در محلي كه بهآساني به دستِ زندانبانان نيفثد.

جعبه ها

ر.ك. قيامت.

جوجه كباب

با شلاق كوبيدن بر سر و روي زنداني و چرخاندنِ او در حاليكه از قپاني آويران است.

جوراب كفي زدن

دوختنِ پارچه به كف جوراب نو (براي عمر بيشتر)يا جورابي كه كف آن سابيده و از بين رفته باشد.

جهاد

واحدي به نامِ جهاد سازندگي در زندانِ اوين كه به كمك زندانيانِ عمدتاً تواب به ساختمانسازي و باغباني در محوطة اوين ميپرداخت.

جهادي

زندانيي كه درجهادِ سازندگيِ زندان كار ميكرد.

جيرة روزانه

كابل يا شلاقي كه بعضي از زندانيان در دورة معيني از بازجويي خود هر روز ميخوردند.
چايِ بزي چايي كه به خاطر پيچيده شدن در پتو بو وطعمِ پشم پتو به خود ميگرفت.

چايِ حمام

چايي كه با آبِ داغِ حمام درست ميشد.

چاي بندي

ر.ك. پتوپيچي.

چشم بند

تكهاي پارچة ضخيم كه مقابل چشم قرار ميگيرد و دو بند در دو طرف دارد كه در پشت سر گره ميخورد تا زنداني بازجو و ديگر زندانيان را نبيند و نيز هنگامِ بازجويي ترس و وحشت بر وي مستولي باشد.

چشم بند كلاهي

كلاهِ ضخيمي كه تا روي گردن كشيده ميشود و تنها مقابلِ چشمان، بيني و دهان سوراخهاي كوچكي دارد و بر خلافِ چشمبند معملي، بازي كردن با آن و ديدن ار زيرِآن ممكن نيست.

چلاندن

شكنجة مفرط زنداني بدونِ هدفِ دستيابي به اطلاعاتِ خاص و صرفاً به منظور حصولِ اطمينان از فرايند بازجويي در جلسة قبل از تنظيمِ كيفرخواست.

حاج داود

حاج داود رحماني سرپرست زندان قزلحصار.

حسينيه

سالن سرپوشيدة بزرگي در زندان اوين كه محل برگزاري مراسم عزاداري، سخنراني و مصاحبة زندانيان بود. محل نشستن مردان و زنان در حسينيه با پارتيشن از هم جدا شده بود. شركت در مراسم حسينيه، وقتي از جانب نگهبان اعلام ميشد، اجباري بود و تخطي از آن منجر به تنبيه ميشد.

حوله گرفتن

نگهداشتنِ حولة نسبتاً بزرگ در مقابلِ كسي براي اينكه بتواند لباسش را در حضورِ جمع عوض كند.

حمامِ واجب

حمام براي غسل جنابت زندانيِ محتلم.
خادم نامي كه نگهبانها به مسئول اتاقهايي كه خود انتصاب ميكردند، ميدادند تا با آنچه زندانيان به كارميبردند متمايز و داراي ظاهر اسلامي باشد.

خامه پنيري

مادهاي كه از همردنِ پنيري كه از طريقِ دفعات مكرر در آب خيسكردن نمك آن را گرفته باشند، با شير وشكر به دست ميآمد. اين حد از تجمل در سالههاي 1364 به بعد ميسر شد كه كنار گذاشتنِ روزانه حدود 20 گرم از جيرة پنير سلول و استفاده از شيرِ معدهايها ممكن بود.

خانه تكاني

ر.ك. چلاندن.

خانه داري

ر.ك. خدماتي.

خدماتي

اصطلاحي كه زندانبانان و توّابها بهجاي كارگري به كار ميبردند تا از اصلاحِ به زعمِ خودشان چپ متمايز و داراي ظاهر اسلامي باشد.

خط

انديشه وتصميمِ ناشي از تفكر يا رابطة جمعي در ميانِ زندانيان كه به گمانِ مقاماتِ زندان منبعث از رابطة تشكيلاتي با خارج از زندان بود. يكي از اتهاماتِ زندانيانِ سرموضعي خط دادن به ديگران يا خط گرفتن از ديگران بود.

خطري

زندانيي كه پروندهاش سنگين است و انتظار حكمِ اعدام برايش وجود داشت.

خنزري

كيسه يا قوطيي كه تكههاي پارچة اضافه، سنجاق يا خردهريزهاي سلول را در آن نگه مي داشتند.

خوابِ كنسروي

ر.ك. تيغي خوابيدن.

خواستگار

نامي كه در بعضي بندهايِ زنان به كوكلسكلانها داده بودند.

داديارِ ناظرِ زندان

ر.ك. دادياري.

دادياري

شعبهاي در دادستاني كه زندانيان را برايِ انجامِ امور حقوقي و اداريِ خارج از زندانِ خود كه به تأييدِ بازجو رسيده بود (مانند وكالت براي فروش اموال) به آنجا ميبردند.

دال زدن

خمكردنِ پاها در خواب در هنگامي كه بنابود همه تيغي بخوابند. اينكار سبب ميشد زنداني فضايِ بيشتري از انچه به همه ميرسيد اشغال كند و در نتيجه عدهاي جا برايِ خواب نداشته باشند.

دبة اضطراري

دبهاي در سلول برايِ قضايِ حاجت كه وقتي زنداني نميتوانست تا وقت دستشويي خود را نگهدارد و نگهبان نيز اجازة رفتن به دستشويي در خارخ از نوبت نميداد، از آن استفاده ميشد و بعد در وقت دستشويي خالي و تميز ميشد. داشتن يا نداشتنِ دبة اضطرازي در سلول از مسائلِ اختلافبرانگيز ميانِ زندانيان بود.
درْباز بندي كه در آن درِ سلولها به راهرويِ اصليِ سلول بار است و زندانيان ميتوانند آزادانه در راهرو قدم بزنند يا به سلولهاي ديگر رفت و آمد كنند.

درْبسته

بندي كه در آن درِ سلولها به راهرويِ اصليِ سلول بسته است و زندانيان تنها در اوقاتِ چهارگانة دستشويي و هنگامِ هواخوري ار سلول خارج ميشوند.

درجازدن

پريدن بر رويِ كف پا در حالت ايستاده بعد از شكنجهشدن با كابل كه زنداني زا بدان مجبور ميكردند تا ورمِ كف پايش بخوابد، از بيشتر پاره مويرگها جلوگيري كند تا بتوان با فاصلة كوتاهتري وي را مجدداً شكنجه كرد.

دستبند آمريكايي

دستبندي كه هنگامِ كابل زدن دستانِ زنداني را با آن به تخت ميبستند.با تقلايِ زنداني در زيرِ شكنجه نيرويي به دستبند وارد ميشود كه آن را سفتتر و فشار وارد بر دست زنداني را بيشتر ميكند.درد وزخم اين دستبند گاه تا 4-5 ماه باقي ميماند.

دستبند قپاني

ر.ك. قپاني.

دستشويي

مجموعة تاسيسات بهداشتي هربند شامل 3-4 دوش، يك سينك ظرفشويي و 3 تا4 توالت كه تمام زندانيان يك سلول دربسته راروزانه چهار بار مدتي بين 15 تا 30 دقيقه در آن مي كردند و در آن را ميبستند تا زندانيان از توالت استفاده كنند، ظرف و رخت بشويند، حمام كنند، وضو بگيرند و مسواك بزنند.

دفترمركزي

مقر دادسرايِ انقلابِ اسلاميِ مركز در زندانِ اوين كه ساختماني سهطبقه است. شعبِ بازجويي در طبقاتِ اول و دوم و دادگاهها در طبقة سوم مستقر بود.

دورنشستن

به صورتِ دايره در سلول نشستن برايِ آنكه نگهبان به آساني آمار بگيرد.

دوكِ نخ تابي

قوطيِ خاليِ شامپو كه از خاكِ باغچه پر ميشد و برايِ تابيدن نخ به كار ميرفت.

دهة زجر

دهة جشنِ سالگردِ انقلابِ اسلامي، موسوم به دهة فجر، كه در آن فشار فوقالعادهاي به زندانيان براي شركت در مراسمِ تحميلي وارد ميآمد.

رَ كَب زدن

رودست زدنِ بازجو به زنداني برايِ اينكه ناگفتههايِ خود را بگويد.

روزِ بهداري

روزي از هفته كه به سلول نوبت ميرسيد تا سهمية معيني از بيمارانش را در معيّت مسئولِ بهداريِ سلول نزد پزشك بند بفرستد. تشخيصِ اولويت بيماري زندانيان براي مراجعه به پزشك با مسئولِ بهداريِ سلول بود.

روزِ نامه

روزي كه نوبت نامه نوشتن سلول بود (معمولاً ماهي يك بار) و نگهبان با كاغذ و خودكار به سلول ميآمد. هر زنداني حق داشت بر رويِ فرمهايِ مخصوص نامه پنج خط بنويسد.

روزنامه پيچي

لوله كردنِ روزنامههاي باطله برايِ درست كردنِ كارهاي دستي مانند قفسه و ساير مايحتاجِ زندانيان.

رويدادهاي هفته

ر.ك. گزارشِهفتگي.

زنان

مربوط به زندانيانِ زنِ مبتلا به بيماريهاي زنان مانند بند زنان، طشت زنان و ميلة زنان.

زيرِ بازجويي

زندانيي كه ايامِ بازجويي خود را ميگذراند و هنوز به دادگاه نرفته است.

زيرِ حكم بودن

منتظرِ طي شدنِ تشريفاتِ اداري و تاييد شدنِ حكمِ اعدامِ خود بودن.

زيرِ حكمي

1. زندانيي كه پس از رفتن به دادگاه منتظر ابلاغِ حكم خود است.
2. زندانيي كه منتظرِ طي شدنِ تشريفاتِ اداري حكم اعدام است.
3.

زيرِ چشم بند

زندانيي كه در كميتهمشترك به دليلِ كمبودِ جا هميشه با چشمبند بر رويِ يك پتو در كنارِ راهرو زندگي ميكرد. گاهي زندانيان تا يك سال زيرِ چشمبند بودند.

زيرزمين

زيرزميني كه زير شعبههاي 5 و 6 اوين قرار داست و محل شكنجه بود.

زيرِ هشت

محلِ استقرارِ نگهبانان و دفاتر بند كه زنداني را براي بازجويي درموردِ مسائلِ سلول و تنبيه داخلي به آنجا ميبردند. اين اصطلاح از زمانِ شاه در زندانِ قصر رايج بود كه محلِ استقرارِ نگهبانان در آن در تقاطعِ هشت راهروي زندان بود.

سارديني خوابيدن

ر.ك. تيغي خوابيدن..

ساعت خاموشي

ساعتي از شب كه بنابه مقرراتِ زندان پس از آن نميبايست صدايي از سلول به گوش برسد و زندانيان در آن ساعت ميخوابيدند.

ساعت سكوت

سعاتي از روز در صبح و عصر كه خودِ زندانيان براي مطالعه اعلامِ سكوت ميكردند.

ساك چيني

چيدنِ ساكهاي زندانيان در قفسهها يا گوشهاي از سلول به نحوي كه كمترين جا را اشغال كند و به آساني در دسترس باشد.

سالِ شصتي

زندانيِ قديميي كه از سالِ 1360 در زندان به سر ميبرده است.

سالن

هريك از بندهاي ششگانة آموزشگاه كه 14 تا 16 سلولِ 4×6 يا 4×5 داشت.

سركارگري

مسئولِ هماهنگي و تقسيمِ كار در بينِ افراد كارگري هنگامي كه تعداد افراد كارگري زياد بود.

سرِموضع بودن

از عقايد سياسي و ايدئولوژيك خود دستنكشيدن و توّاب نبودن.

سرموضعي

1. زندانيي كه علناً از مواضعِ سياسي و ايدئولوژيك گذشتة خود دفاع ميكند
.2. زندانيي كه توّاب نشده باشد.

سرودخواني

خواندنِ اجباريِ سرودِ “خميني اي امام” در ابتداي هواخوري كه تا سالِ1362 ادامه داشت.

سطلِ اضطراري

ر.ك. دبة اضطراري.

سگ داني

نوعي سلولِ انقراديِ تنبيهي در زندانِ گوهردشت به ابعاد 8/0 ×2 (متر) و ارتفاعِ 2/1 متر كه زنداني هميشه ميبايست در آن بنشيند.

سلول

1.كوچكترين واحد تقسيماتِ زندان كه اتاقِ محلِ سكونت زنداني است.
2. ر.ك. سلول انفرادي.

سنگسابي

سابيدنِ تكهسنگهاي كوچك بر كف آسفالت يا سيمانِ هواخوري براي صيقلي كردن آنها و ساختنِ اشياء تزييني.

سوخت جت

مخلوط كوبيده شدة خرما و كره يا انجير و كره.

سيم كشي

شكنجة زنداني با زدنِ كابل بر كف پا.

شخصي

آنچه برايِ استفادة شخصي زنداني است و جمع حقّ استفاده از آن را ندارد.

شخصي خوري

داشتنِ خوراكيِ شخصي و استفاده از آن كه مذموم بود.

شعبه

هر يك از تقسيماتِ دادستاني برايِ رسيدگي به پروندة زنداني كه نوعي تقسيمِ كار تخصصي بر حسبِ اتهامِ زندانيان داشتند.

شعبه پنجي

زندانيي كه اتهام وي مربوط به حزبِ توده يا سازمانِ اكثريت بود.

شعبه شيشي

زندانيي كه اتهام وي مربوط به گروههاي چپِ دارايِ مشي براندازي بود.

شعبه هفتي

زندانيي كه اتهام وي فعاليت مسلحانه براي سازمانِ مجاهدين بود.

شطرنج نوني

شطرنجِ ساخته شده از خميرِ نان كه داشتنِ آن غيرقانوني بود و قطعِ جيرة نان از جمله تنبيهاتِ آن بود.

شناسايي

لو دادنِ زندانيي كه تمام يا بخشي ار فعاليت سياسي يا حتّي هويت اصلي خود را كتمان كرده است.

شهردارِ بند

ر.ك. مسئول بند.

شيخ

دكتر شيخالاسلام وزير بهداريِ رژيم شاه كه در زندان به خدمت جمهوري اسلامي درآمدو كينة عجيبي به زندانيانِ سرِموضع داشت. معروف است كه براي از مرگ بازگرداندنِ كساني كه سيانور خورده بودند دارويي ابداع كرده بود.

صنفي

ر.ك.كارگري

طرحِ مالك و مستأجر

طرحي براي ردگيريِ فعالانِ سياسي درسالِ1360 . بنا به اين طرح بنگاههاي معاملاتِ املاك و مالكان موظف شدند يك نسخه ار قراردادِ اجاره يا فروش را در اختيار كميته بگذارند و براي اسبابكشي ميبايست از كميته مجوز گرفت.
عبرت نشريهاي كه برخي از زندانيانِ توّابِ چپ در كميتهمشترك تهيه ميكردند و در هواخوري نصب ميشد.

عمومي

ر.ك. درباز.

فرجي كشيدن

ر.ك. مليكشي

فروشگاه

پاسداري كه ماهانه با فهرستي از كالاهاي خوراكي و پوشيدني به سلولهاي دربسته مراجعه ميكرد و زندانيان، با پولي كه خانوادهها برايشان ميفرستادند، از اجناسِ آن فهرست سفارش ميدادند.

فلش گذاشتن

بيرون گذاشتنِ مقوايي به شكلِ فلش از زير درِ سلول انفرادي براي خبر كردنِ نگهبان (چون زدن به در يا صدا كردن ممنوع بود).

فوتبال

محاصرة زنداني توسطّ چند بازجو و پرتابِ وي با مشت و لگد به سوي يكديگر.

قاتي خوري

مخلوط كردنِ پلو وخورشت از ابتدا، مخلوط كردن وكوبيدنِ خرما وكره يا انجير وكره.

قارچي

آنچه متعلق و مربوط به زندانيانِ مبتلا به قارچ پوستي است، مانند بند قارچي، طشت قارچي وميلة قارچي.

قپاني

دستبندي كه به كمك آن دستهاي زنداني را كه از پشت به هم ميرساندند، ميبستند. فشارِ قپاني معمولاً باعث شكستهشدنِ استخوانهاي كتف ميشود. برايِ اثربخشيِ بيشتر معمولاً زنداني را با قپاني از جايي آويزان ميكنند.

قرآنِ منافقين

قرانِ ترجمة معزّي كه به سببِ ترجمة دقيق و تحتاللفظيش مناسبِ يادگيريِ زبانِ عربي بود و به همين دليل در اوين از سلولها جمعآوري ميشد.

قرنطينه

سلولي در بندهايِ درباز كه زنداني در بدوِ ورود ساكنِ آنجا ميشد و پس از مدتي بسته به نوعِ رفتار و اتهام به سلولِ خاصي تخصيص مييافت.
قزل ر.ك. قزلحصار.

قزل حصار

رنداني واقع در 20 كيلوتريِ كرج كه شاملِ سه بخشِ مجزا به نامِ واحد بود.

قيامت

1.نوعي سلول انفراديِ سربازكه به كمك تختههاي نئونِ كفيِ تختهاي چندطبقة ساخته ميشد. زنداني ميبايست در فاصلة طبقهها (كه بهمرور آن را كم ميكردند) از ساعت 7 صبح تا 10 شب چهارزانو باچشمبند بنشيند و روزانه سه بار او را به دستشويي و هفتهاي يك بار او را به حمام ميبردند وملاقات نيز نداشت. در تمامِ اين مدت از بلندگوها نوحه، مصاحبة توّابها و سخنراني مذهبي پخش ميشد

2. چادر كوچكي در زندانِ قزلحصار كه رندانيانِ مرد را در روزهاي گرم تابستان در آن سرپا نگه ميداشتند. حاج داود به اين دليل آن را قيامت ناميده بود كه معتقد بود هيچكس در آنجا به دادِ زنداني نميرسد.

كاناپه

پتوهاي (معمولاً رنگي ) كه روزانه دور سلول چيده ميشد و زندانيان روي آنها مينشستند.

كارت گذاشتن

بيرون گذاشتنِ كارت از زير درِ سلول انفرادي براي خبر كردنِ نگهبان (چون زدن به در يا صدا كردن ممنوع بود).

كارگاه

زيرزمينِ حسينية اوين كه گروهي از زندانيانِ توّاب و/يا دارايِ نيازِ مبرمِ مالي درازاي مبلغِ ناچيري در آنجا خياطي ، بافندگي يا نجاري ميكردند و محصولات آن در زندان بهفروش ميرسيد.

كارگاهي

زندانيي كه در كارگاه كار ميكرد.

كارگري

1. مجموعة افرادي كه به نوبت كارهاي روزمرة سلول يا بند(مانند نظافت، ظرفشويي، تحويلگرفتن و توزيعِ غذا) را بر عهده ميگرفتند.

2. مجموعة كارهايي كه اين افراد بر عهده داشتند.

كاغذ سيگاري

آلومينيومِ بستههاي سيگار كه با سوزنِ خياطي روي آن مطلب مينوشتند.

كتابخانه

پاسداري كه ماهانه همراه با فهرستي از كتابهاي كه مقامات زندان مجاز تشخيص داده بودند، به سلولهاي دربسته مراجعه ميكرد تا زندانيان از آن ميان كتاب براي امانتگرفتن انتخاب كنند.

كُد

نشانِ رمزي كه هوادارانِ حزب توده و اكثريت قبل از 1362 به بازجويانِ خود ميدادند تا هويتِ سازمانيشان اثبات شود و آزاد شوند.

كشيدن

1.در زندان بودن وگذراندنِ ايام زندان.

2. تحملكردن زندان و ناملايماتِ آن.

كف شنبه

روزهاي سهشنبه و پنجشنبه كه به ترتيب دعايِ توسل و كميل (همراه نوحهخواني) با صداي فوقالعاده بلند در سراسر زندان پخش ميشد وزندانيان بهشدت عصبي ميشدند يا به اصطلاح كف ميكردند.

كليهاي

زندانيي كه (معمولا بر اثرِ شكنجه با كابل) دچار بيماريِ كليه بود.

كميته مشترك

زنداني در نزديكيِ ميدانِ توپخانه (محلِ فرماندهيِ نيرويانتظامي) كه پيش از انقلاب مقرّ كميتة مشتركِ ضدّخرابكاريِ ساواك و شهرباني بود. سپاه پاسداران بخشي از زندانيانِ چپِ خود را در دورانِ بازجويي در اينمحل نگهميداشت.

كموني

اصطلاحي كه بيشتر مقاماتِ زندان براي توصيف نحوة استفادة مشترك و گروهيِ رندانيانِ سرِموضع از پول، موادخوراكي و لباسهاي نو بهكارميبردند وگاهي در كيفرخواست زنداني نيز گنجانده ميشد.
كوكلوس كلان

زندانيانِ توّابي كه كيسهاي به سرميكشيدند كه تنها در مقابل محلِ چشمان سوراخ داشت و براي شناساييِ زندانيانِ مشكوك يا آنها كه مسائلِ خود را بازگو نكرده بودند به سلولها آورده ميشدند.

گالي

زندانيي كه به بيمازيِ پوستيِ گال مبتلا بود.

گاوداني

سالني در واحد 1 قزلحصار كه محلِ استقرار قيامت بود.

گزارش دادن

خبرچينيِ شفاهي يا كتبيِ زندانيانِ توّاب در موردِ سايرِ رندانيان.

گزارشِ هفتگي

آشي كه هفتهاي يك بار به زندانيان داده ميشد وتهماندههاي غذايِ هفتة پيش را در آن ميريختند.

گشتِ شناسايي

گشتزدنِ توّابها به همراهِ پاسداران در خيابانها،گلوگاهِشهرها ومقابلِ سينماها برايِ شناسايي و دستگيريِ فعالانِ سياسي.

ليوانِ نخدار

ليوانِ زندانيانِ بيمار (معمولاً سرماخورده) كه براي تمايز به دستة آن نخ ميبستند.

مجرّد

ر.ك. دربسته.

مسائل

اطلاعاتِ زنداني ار گروهِ سياسيش و نيز از فعاليت سياسيِ خود و ديگران.

مسئله دار

1. زندانيي كه در حقانيت انديشههاي سياسي و ايدئولوژيك خود دچار ترديد شده باشد.

2. ر.ك. توّاب.

مسئولِ آب نمك

آنكه موظف بود در ظرفهاي جداگانه (معمولا قوطي مايع ظرفشويي) براي غرغرة گلو و بيني آب نمك درست كند و در مدتِ استفاده از دستشويي در اختيار ديگران قرار دهد.

مسئولِ اتاق

زندانيي كه مجاز بود از طرف افرادِ سلول با پاسداران و مقاماتِ بند تماس بگيرد و خواستههاي زندانيان را مطرح كند.نظارت بر امور جاري سلول و پادرمياني در اختلافات نيز در زمرة وظايف وي بود. اين مسئول معمولاً از جانبِ اكثريتِ زندانيان با رايگيري انتخاب ميشد ولي در مقاطعي از ميانِ زندانيانِ معتمد پاسداران انتصاب ميشد كه گزارش رويدادهاي سلول را نيز به آنان ميداد.

مسئول ِبند

زندانيي توّابي كه از جانب مقاماتِ زندان مسئولِ ساماندهي و هماهنگي امور داخلي بندهاي درباز و ارتباط با مقاماتِ زندان بود.

مسئولِ بهداري

زندانيي كه وظيفة نگهداري نوبت و تشخيص اولويت بيماران براي مراجعه به پزشك بند را به عهده داشت.اين شخص (در صورت امكان) معمولاً دانشجوي پزشكي يا شخص آشنا به امور پزشكي بود.

مسئول ِپتو

زندانيي كه وظيفة روزانة جمعآوري، مرتبكردن و جايدهي پتوها در گوشهاي از اتاق را به عهده داشت.

مسئولِ توالت

زندانيي كه در هنگامِ استفاده از دستشويي پشت در هر توالت ميايستاد و وقت استفاده از توالت را تنظيم ميكرد.

مسئولِ تيترخواني

زندانيي كه وظيفة تيترخواني روزنامه را برعهده داشت.

مسئولِ حمام

زندانيي كه وظيفة نوبتدادن به زندانيان براي استفاده از حمامِ واجب، حمام كردن و شستنِ رخت را برعهده داشت.

مسئولِ خميردندان

زندانيي كه در سلولِ دربسته وظيفة بردن، حمل و بازگردانِ خميردندان را برعهده داشت

مسئولِ خواب

زندانيي كه وظيفة تعيينِ جاي خواب زندانيانِ سلول و فضايي كه به هرچند نفر ميرسيد (وگاهي كه جا كافي نبود، تعيين نوبت براي خواب) را برعهده داشت.

مسئولِ رخت

زندانيي كه در سلولِ دربسته مسئوليت پهن كردن لباسهاي شستهشده وجادهيِ آنها را برروي بندهاي رخت سلول را برعهده داشت.

مسئولِ روزنامه

زندانيي كه وظيفة نوبتدهي و تقسيمِ روزنامه بين افراد سلول، جمعآوري روزنامههاي كهنه و احياناً آرشيو كردنِ آنها را برعهده داشت.

مسئولِ فروشگاه

زندانيي كه پيش از آمدن فروشگاه فهرست مايحتاج سلول را با نظر زندانيان تهيه ميكرد وپول دادن و تحويل گرفتن اجناس بر عهدة وي بود.

مسئولِ مسواك

زندانيي كه در سلولِ دربسته وظيفة بردن، حمل و بازگردانِ مسواكهاي زندانيان را (كه با شماره درظرف خاصي قرار گرفته بود) برعهده داشت چون در صورتِ جاماندنِ مسواك امكانِ بازگشت به سلول وجود نداشت.
مسئولِ نخ وسوزن

زندانيي كه وظيفة نگهدازي و مواظبت از نخوسوزنِ سلول را برعهدهداشت.

مشكوك

زندانيي كه هيچ اتهامي به او نزده باشند و صرفاً به سبب قيافة ظاهري يا حضور در محلي مشخص دستگير شده باشد. زندانيان مشكوك گاه تا 2 سال در زندان ميماندند تا شناسايي شوند يا مدركي عليه آنان پيدا شود.

مصاحبه

حاضرشدنِ زنداني در برابر جمع، تشريحِ فعاليتهاي سياسي، توضيحِ علل گرايش به گروهسياسي، ابراز ندامت از كارهاي گذشته و محكومكردن گروههاي سياسي كه در قالب مصاحبه با يكي از بازجويان ارائه ميشد.در اوين مصاحبه معمولا در حسينيه انجام ميشد و فيلم آن از طريق تلويزيون مداربسته در تمام زندان پخش ميشد. تا اواخر 1363 مصاحبه شرط لازم براي آزادي زندانيان بود. گاهي مصاحبه پذيرفته نميشد و زنداني مجبور به تكرار آن بود.

معدهاي

زندانيي كه به بيماري معده مبتلا بود. از سال 1362 هنگامي كه غذا سوپ يا آش بود به اين زندانيان اندكي پنير،كره يا تخممرغ پخته داده ميشد.

ملاقات

ديدار ماهانه يا دوهفته يكبارِ زنداني با بستگانش به مدتِ ده دقيقه از پشت شيشه و صحبت كردن با تلفن.

ملاقاتِ پانتوميمي

ملاقات از پشتِ شيشه درحالي كه تلفن وجود نداشت يا خراب بود.

ملاقاتِ حضوري

ديدار رودرروي زنداني با بستگانش در حضور پاسداران در حالتي كه از پشت شيشه و با تلفن نباشد
.

ملاقاتي

بستگانِ درجه اول كه به ديدار زنداني به زندان ميآيند.

ملّي

آنچه از غذا،ميوه و ساير خوردنيها پس از تقسيم و مصرف اضافه بماند و به داوطلبان داده شود.

ملّي كاري

1. انجامِ كارِ داوطلبانه از قبيل خياطي يا نظافتهاي خارج از برنامه براي سلول يا به جاي فردِ موظفي كه بيمار است

. 2. ضرب و شتمِ بدون استفاده از كابل كه از نظر زندانيان عادي بود و شكنجه محسوب نميشد.

ملّي كش

زندانيي كه پس از سپري شدن ايامِ محكوميت همچنان در زندان مانده است.

ملّي كشي

در زندان ماندن و آزاد نشدن پس از گذراندنِ ايامي كه در حكم صادره از دادگاه براي زنداني مقرر شدهاست.

ممنوع الملاقات

زندانيي كه به سببِ سپري نشدنِ ايام بازجوييِ اوليه، براي تحتِ فشارِ روحي قرارگرفتن يا به عنوانِ تنبيه اجازة ديدار با بستگانش را نداشته باشد.

منافق

1. زندانيي كه اتهامش مربوط به سازمانِ مجاهدين باشد.

2. زندانيِ سرموضع(كه ادعاي ندامت ميكند).

موگيري

ر.ك. پرزگيري.

مهمانيِ دلمه

مهمانيي خانوادگي كه درآن جمعي ار كادرهاي بالاي چپ در تابستانِ 1362به صرفِ دلمه دور هم جمع شده بودند و تصادفاً دستگير شدند.

مهندسيِ جاي خواب

مهارتِ تخصيصِ مكانِ خوابيدنِ تعدادِ زيادي زنداني درفضاي كوچك سلول. در سالهاي 1360 و 1361 گاه ميبايست تا 104 نفر را در سلولِ 6×6 (متر) جاي داد.

ميله شويي

نظافت و شستنِ ميلههاي پنجرههاي سلول.
نخِ پنير نخِ قرقرة تابيده شده كه بهكمك آن قالب پنير نيمكيلويي تا 50 قسمتِ مساوي تقسيم ميشد.

نخ تابي

تابيدن نخِ بلوزها و جورابهاي مستعمل براي كاردستي و بافتني.

نظافتِ كلّي

نظافت عمومي ماهيانة بند درباز كه با خالي كردنِ تمامِ سلولها در هواخوري انجامميشد.

نقضِ مقرراتيها

زندانيانِ زني كه در سالِ 1362 از اوين به قزلحصار منتقل شدند و مقرراتِ انجا (مانند مصاحبه كردن و در مراسم حسينيه شركتكردن را رعايت نميكردند. اين عده، كه ابتدا حدودِ20 نفر بودند و بعدها به 100 نفر رسيدند، تنبيههاي سختي(از جمله قيامت) را تحمل كردند.

نكشيدن

ر.ك. بريدن.

واحد

هريكاز بخشهاي سهگانة زندانِ قزلحصار كه شاملِ چهار بند درباز و چهار بند دربسته بود.

وصل ِبه دادستاني

فرد يا مجموعة افرادي كه به دامِ شبكههاي تشكيلاتيِ نفوذي دادستاني (كه بهكمك توّابان ساخته ميشد) مي افتادند. اين افراد مدتي دستورهاي تشكيلاتيِ طراحي شده توسط دادستاني را اجرا ميكردند و پس از گسترده شدنِ تور به اندازة كافي در حالي دستگير ميشدند كه پروندهشان كامل بود و نيازي به بازجويي نداشتند. بسياري از اين افراد به اتهامِ شركت در عملياتِ نظامي ناموفق اعدام شدند.

وقتِ دستشويي

هريك از چهار زمانِ نسبتاً ثابتي در شبانهروز(سحر، صبح، بعدازظهر و شب)كه به سلول به مدت 15 تا 30 دقيقه اجازة استفاده از دستشويي داده ميشد. دستشوييِ سحر فقط براي وضو و زمانش نصف ديگر اوقات بود. گاهي نگهبان براي تنبيه يكي از اين اوقات را حذف ميكرد.

هسته سابي

سابيدنِ هستههاي خيس شدة خرما بر سيمانِ كف هواخوري برايِ صيفلي كردن و ساختن تسبيح و كاردستي با آن.

هم پرونده

هريك از دو يا چند زندانيي كه با هم دستگير شده، در واحد تشكيلاتيِ يكساني فعاليت كرده، يا در عملياتِ يكساني شركت كرده باشند چنانكه اقتضا كند پروندة آنها با هم تكميل و يكجا به دادگاه ارسال شود.

همكاري كردن

توّابشدن، اطلاعاتِ خود را در اختيار بازجو قرار دادن و گزازش دادن.

هواخوري 1. حياط يا سلولِ روبازي كه زندانيانِ سلول را روزانه به مدت 10 تا 30 دقيقه به آنجا ميآوردند تا از هواي آزاد استفاده و ورزش كنند.
2. زمانِ اختصاص يافته براي استفاده از هواي آزاد.

هواخوريِ (در) باز

حياطي براي هواخوريِ بعضي سلولهاي درباز كه زندانيان در تمام مدت روز حق استفاده از آن را داشتند.

يك كتي خوابيدن

ر.ك. تيغي خوابيدن.

3000
ر.ك. كميتهمشترك.

325

ر.ك. بند 325.

246

ر.ك. بند 246

240

ر.ك. بند240

209

ر.ك. بند 209

.

#socialtags