بازگشت به صفحه نخست > دادخواهی > منیره فلسفی(ناهید) همچنان آفتاب لبخند را بر لبانش به میهمانی فرا میخواند
منیره فلسفی(ناهید) همچنان آفتاب لبخند را بر لبانش به میهمانی فرا میخواند
الهه امانی
چهار شنبه 20 نوامبر 2019

خانم منیره فلسفی(ناهید) پس از ۴۰ سال زیستن در غربت، روز پنجشنبه ۷نوامبر ۲۰۱۹ (۱۶ آبان ۱۳۹۸) در لس آنجلس در گذشت. منیر فلسفی زنی بود سرشار از عشق، خودساخته، مثبت، فروتن، متین، آرام و در عین حال پرانرژی. او بغض و دردش را در سینه نگاه می داشت و همچنان آفتاب لبخند را بر لبانش به میهمانی فرا می خواند.
خانم ناهید هیچ گاه از خود تصویر یک مادر دل شکسته را که کوله بار غم از دست دادن فرزندان خود را بر دوش می کشد، در اذهان به وجود نمی آورد. به جریان زندگی با تمام پستی و بلندی هایش باور داشت. نماد شجاعت، ایثار، صداقت و جویباری از عواطف بود.
هیچگاه قدمهای محکم و قد برافراشتهی خانم ناهید در کنار خانم فرهی، در مراسم به خاکسپاری نیوشا فرهی و خواهرم نوشین امانی را فرموش نمی کنم. او اسطورهی مقاومت بود و شعلهای در دل داشت که فرازتر از دردهایش و زندگی غمبارش برافراشته میشد. خانم ناهید ۱۸ ساله بود که همسر اولش را و ۳۰ ساله بود که همسر دومش را از دست داد و مسئولیت پرورش ۱۳ فرزند به دوشش افتاد. خانم ناهید دو فرزند خود را احسن ناهید مهندس و شهریار ناهید دانشجوی دانشکده پزشکی را در تاریخ ۲۹ اوت ۱۹۷۹ (۷ شهریور ۱۳۵۸) پس از محاکمهای صحرایی و بدون رعایت قوانین حقوق بشر بینالمللی، با شفاوتی دهشتناک به فرمان خلخالی از دست داد. تصاویر این اعدامها هنوز پس از گذشت ۴۰ سال در حافظه جمعی ما حضور دردباری دارد. خانم ناهید که از دست دادن دو جگر گوشهاش زندگی را برای وی غمبار کرده بود به آمریکا آمد تا در کنار دخترش رویا به سر برد و فرزندان وی را نگه دارد. در لس آنجلس فرزند دیگر وی فرهاد رشیدیان نیز به علت بیماری جان خود را ازدست داد و مرثیه دلسوختگی این مادر داغدیده هنوز در گوشم حضور دارد. او از زنانی بود که به مصداق سیمین بهبهانی که می گوید :
زنی را می شناسم من که شعرش بوی غم دارد
ولی می خندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد
نور و شور زندگی وی رویا و فرزندانش بود، به وجود آنها می بالید و چهرهاش با نام آنها سرشار از نور امید می شد، به زندگی، به برخاستن، به تکاپو و قدم برداشتن و آینده باور داشت.
صبح ز بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور می داشت
و بال در بال کبوتر
بر آسمان زندگی پر می گشود
از جوهر و سرشتی بود که درد را می شناخت، رنج را حس می کرد و مقاومت را می ستود. زمانی که خسرو گلسرخی را اعدام کردند، لباسی سیاه و گلی سرخ بر اندام خود پوشاند و زمانی که شهریار و احسن ناهید به طور غیرانسانی و غیر قابل توصیف، لالههای عمرشان پرپر شد، بدن در خون غلتیده این جانباختگان را با بوسه لبهای داغدار خود آذین کرد. او نور ستارگان را در سینه داشت و عاشق بود، عاشق انسانیت. با زندگی در غربت لس آنجلس و تراژدی های این دیار همواره در کنار دلسوختگان و مادرانی که به هر دلیل فرزندان خود را از دست داده اند، چون کوهی استوار یارو یاورشان بود.
گویند حرف عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتی ست که تقدیر می کنند
مادر ناهید از تبار مادران میدان مایو در آرژانتین و صدها مادری که قهرمانان بینامِ نبرد برای عدالت، برابری، آزادی و انسانیت بود و درد مشترکی را با آنان فریاد می کرد. مادرانی که از حماسه فرزندان خود، فرزندانی که در آغوش گرم خود پرورانده، آن چنان محکم و سربلند هستند که نگاهشان و قامت افراشته شان، سینه سنگ مرگآفرینان را می شکافد.
منیر فلسفی زنی بود که یاد و اندیشهی وی در چالشهای سخت زندگی به اطرافیان، دوستان و آشنایان توان میداد. سکوت و لبخندش باور این بود که؛ لبخند آزادی، خوشه شادی با سحر خواهد رویید و سکوت ستاره را موج چشمه با آهوان خواهد گفت. او باور داشت که ستاره خواهد ستیزد و شب خواهد گریزد و صبح روشن خواهد آمد و در دل خونِ خفتگانی چون شهریار و احسن و دلشکستگانی چون وی، طوفان آرمیده است و باور داشت گامهای نوید بر دمیدن طوفان نزدیکتر میشود. دلی داشت به وسعت دشت، پر از شقایق مهر و قلب او سرچشمه امیدها و سینه او، مشرق خورشیدها. یادش مانا و سبز باد
متن سخنان اله امانی در مراسم نکوداشت منیر فلسفی / ناهید , مادر شهریار و احسان ناهید در تاریخ ۱۷ نوامبر۲۰۱۹