بيداران که از سالها پیش برای پیشبرد جنبش دادخواهی فعالانه کوشیده است، برای تامل بر ميزان علاقه و توجه عمومی نسبت به اين محاکمه پرسشهایی را تنظيم کرده و از جمعی نظرخواهی کرده است. طی اين نظرخواهی که به صورت کتبی توسط اعضای بيداران و با همکاری زهره حبيب محمدی، فعال مدنی انجام شد، بيش از شصت نفر پرسشها را دريافت کردند و در نهايت هجده پاسخ در يافت کرديم . از همه آنها که همت کردند و پاسخ دادند سپاسگزاريم.
حمید نوری، یکی از عاملان اصلی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۶۷، در تاریخ ۹ نوامبر سال ۲۰۱۹ هنگام ورود به کشور سوئد، در پی تلاش پيگير ايرج مصداقی، از (...)
بازگشت به صفحه نخست > کشتار زندانيان سياسی در سال ١٣٦٧ در زندانهای تهران و شهرستانها
کشتار زندانيان سياسی در سال ١٣٦٧ در زندانهای تهران و شهرستانها
-
محاکمه حميد نوری : نتايج يک نظر خواهی محدود بيداران
11 اوت 2021 -
روزشمار کشتار جمعی زندانیان سیاسی ۱۳۶۷ - اوین و گوهردشت
21 سپتامبر 2020, نگارنده : مهدی اصلانیروزشمار کشتار تابستان ۶۷ از منظر و جایگاه یک زندهمانده و شاهد گوهردشتی را در سیودومین سالگشت تابستان و همهکشیی ۶۷ در فیسبوک به اشتراک گذاشتم. مرادم از این دوبارهگویی نخست آن بود که خودم فراموش نکنم و سپس بهقدر بضاعت دانستههایم تیزکردن گوش و چشم و تأکید بر این مفهوم: تکرار حافظه میسازد
روزشمار کشتار تابستان ۶۷ از منظر و جایگاه یک زندهمانده و شاهد گوهردشتی را در سیودومین سالگشت تابستان و همهکشیی ۶۷ در فیسبوک به اشتراک گذاشتم. مرادم از این دوبارهگویی نخست آن بود که خودم فراموش نکنم و سپس بهقدر بضاعت دانستههایم تیزکردن گوش و چشم و تأکید (...) -
در سال ۶۷ چگونه از اعدام عزیزانمان با خبر شدیم- بخش دوم
11 دسامبر 2012, نگارنده : شبنم از ایرانیک کاغذ گذاشتند جلوم. حاجی دستور داد که از زیر چشم بند آن را بخوانم وامضاء کنم. نوشته بود: اینجانب .....متعهد می شوم که هیچگونه مراسمی به عنوان ختم و سوم وهفتم و چهلم و .... نگیرم وهیچ گونه اعلامیه ای .... گفتم من امضاء میکنم ولی همین الان هم خونه ما پر است از آدم هائی که حتی بعضی هاشونو نمی شناسیم. گفت: بی خود خلاف قانونه و از الان دیگه باید هیچ مراسمی نگیرین والا مطابق قانون باهاتو رفتار می شه. حالا پاشو دنبال این آفا برو بقیه وسایلشو بگیر. پرسیدم که حلقه ی ازدواجش کجاست؟ گفت: نداشته. گفتم: چرا داشت. گفت: حتمأ دستش مونده . فکر کردم که دستش؟ مگه میشه؟ (...)
-
در سال ۶۷ چگونه از اعدام عزیزانمان با خبر شدیم
11 دسامبر 2012, نگارنده : شبنم از ایرانیک دفتر که بیشتر شبیه دفتر حضور غیاب مدرسه بود جلوش باز بود. پرسید:اسمش؟ گفتم و بعد انگشت نشانه اش را روی یک لیست به سمت پائین حرکت داد وای نه نه نه چقدر خودخواه شده بودم کاش اسم او نباشه پس اسم کی باشه خوبه؟ چه فرقی می کنه این ها اسمه، اسم آدم هائی که کشته شده بودند آدم هائی که همه واسه خانواده شون عزیز بودند برادر، همسر، خواهر، مادر پدرهای ما. صفحه ی اول دوم سوم چهارم. انگشت متوقف شد، نه نه نگو نگو خودم می دونم به زبون نبر. سرم گیج می رفت و چشمانم سیاهی. بهم زل زد. گفتم: کشتین ش؟ گفت: ما نمی کشیم ما اعدام می کنیم. گفتم: خب اعدامش کردین؟ گفت: روز شنبه چادر (...)
-
در سال ۶۷ چگونه از اعدام عزیزانمان با خبر شدیم- بخش دوم
1 سپتامبر 2011, نگارنده : شبنم از ایرانیک کاغذ گذاشتند جلوم. حاجی دستور داد که از زیر چشم بند آن را بخوانم وامضاء کنم. نوشته بود: اینجانب .....متعهد می شوم که هیچگونه مراسمی به عنوان ختم و سوم وهفتم و چهلم و .... نگیرم وهیچ گونه اعلامیه ای .... گفتم من امضاء میکنم ولی همین الان هم خونه ما پر است از آدم هائی که حتی بعضی هاشونو نمی شناسیم. گفت: بی خود خلاف قانونه و از الان دیگه باید هیچ مراسمی نگیرین والا مطابق قانون باهاتو رفتار می شه. حالا پاشو دنبال این آفا برو بقیه وسایلشو بگیر. پرسیدم که حلقه ی ازدواجش کجاست؟ گفت: نداشته. گفتم: چرا داشت. گفت: حتمأ دستش مونده . فکر کردم که دستش؟ مگه میشه؟ (...)
-
در سال ۶۷ چگونه از اعدام عزیزانمان با خبر شدیم
1 سپتامبر 2011, نگارنده : شبنم از ایرانیک دفتر که بیشتر شبیه دفتر حضور غیاب مدرسه بود جلوش باز بود. پرسید:اسمش؟ گفتم و بعد انگشت نشانه اش را روی یک لیست به سمت پائین حرکت داد وای نه نه نه چقدر خودخواه شده بودم کاش اسم او نباشه پس اسم کی باشه خوبه؟ چه فرقی می کنه این ها اسمه، اسم آدم هائی که کشته شده بودند آدم هائی که همه واسه خانواده شون عزیز بودند برادر، همسر، خواهر، مادر پدرهای ما. صفحه ی اول دوم سوم چهارم. انگشت متوقف شد، نه نه نگو نگو خودم می دونم به زبون نبر. سرم گیج می رفت و چشمانم سیاهی. بهم زل زد. گفتم: کشتین ش؟ گفت: ما نمی کشیم ما اعدام می کنیم. گفتم: خب اعدامش کردین؟ گفت: روز شنبه چادر (...)
-
كشتار بزرگ
4 اوت 2011, نگارنده : ناصر مهاجرنخست باید یادآور شوم كه "كشتار بزرگ" در سال ١٣٧٥ به نگارش درآمد؛ در دهمین سالگشت آن فاجعهى ملى. تا به آن هنگام، نوشتهى پژوهشىى دربارهى چند و چون كشتن چند هزار زندانى سیاسى- عقیدتى ایران در تابستان ١٣٦٧ در دست نبود. آنچه بود شهادتهاى انگشتشمار و پراكندهى چند جان به در بردهى آن فاجعه بود كه تازه به یكى از كشورهاى اروپایى و آمریكاى شمالى پناه آورده بودند. گسترش روزانهى مهاجرتِ جان به در بردگان كشتار بزرگ در دههى هفتاد، افزایش شمار یادماندههاى زندان و روایتهاشان از آن رویدادِ بىمانند روزگار ما را در پى داشت و ژرفش پژوهش در بارهى فاجعه ملى (...)
-
١٣٦٧ کشتار جمعی زندانيان سياسي در زندان ماه شهر
12 نوامبر 2010, نگارنده : غارنشیندر ادامه گزارشات مربوط به قتل عام در شهرستانها، این بار مصاحبه ای داریم با آقای «غارنشین» که سالهائی از دهه ۶۰ را در زندانهای ماه شهر، اهواز و اصفهان گذرانده است.
خود را معرفی کنید و بگوئید کی و کجا دستگیر شدید؟ نام مرا بگذارید «زنده به گور» یا «غارنشین». چون زندگی در زندان به زنده به گوری یا غارنشینی شباهت داشت. من در مهر ماه ۱۳۶۳ در ماه شهر دستگیر شدم توسط وزارت اطلاعات بخش سپاه پاسداران. سه- چهار روزی در بازداشتگاه اطلاعات سپاه بودم. در آن زمان هنوز وزارت اطلاعات از سپاه جدا نشده بود. بعد مرا به زندان انفرادی دادگاه انقلاب اسلامی بردند و بازجوئی و (...) -
١٣٦٧ کشتار جمعی زندانيان سياسي در زندان در زاهدان
23 ژانويه 2009, نگارنده : گزارش حاضر بر اساس شهادت یکی از زندانیان سیاسی زاهدان تهیه شده استبعد از قبول قطعنامه ٥٩٨ و ماجرای مرزی بین نیروهای مجاهدین و جمهوری اسلامی روزی فضای زندان منقلب شد. تلویزیون را خاموش کردند. بلندگوها کار نکرد. آنها بطور غیرعادی می امدند و حضورا زندانیان را صدا می زدند و می بردند. آنها که تعدادشان پنج نفر می شد، از زندانیان مجاهد بودند. در بین آنها یک نفر هوادار سازمان اقلیت هم بود که به بند برگردانده شد. او گفت که در قسمت اداری چند نفری نشسته بودند و سین جین می کردند. وقتی دیدند او اقلیتی است، دستور دادند برگردد. ظاهرا اشتباهی او را برده بودند. رفتن و برگشتن او باعث شد که بدانیم چی به چی است.
زندان زاهدان در حاشیه شهر (...) -
١٣٦٧ کشتار جمعی زندانيان سياسي در زندان تبریز (٣)
22 ژانويه 2009در زندان تبریر بر خلاف زندانهای تهران عملیات اعدام بصورت فوری و دسته جمعی نبوده و بصورت انفرادی و بتدریج صورت می گرفته است. از قرار زندانیان ابتدابه سلولهای انفرادی اطلاعات برده شده اند و پس از بازجویی تعدادی به بند عمومی برگشته و تعدادی دیگر به بند انفرادی زندان منتقل شده اند و سپس هیئتی از تهران برای تشخیص درجه نفاق و محاکمه زندانیان در دادگاه انقلاب مستقر شده و هر روز چند نفر از زندانیان منتقل شده به بند انفرادی را بازجویی ، محاکمه و به پای چوبه دار فرستاده اند. بنا به روایات متعدد اعدام زندانیان تا مهر ماه در تبریر ادامه داشته است.
درباره فاجعه فراموش (...)
برگ پیشین | برگ پسین