او عطر گلهای پرپر شدهاش را برای ما باقی گذاشت، تا از یاد نبریم دیکتاتوری در همه شکل های عریان و پیچیدهاش، با گلها و غنچههای نورس چه میکند
مادر آلآقا زنی مهربان، از خود گذشته، بردبار، قانع و زحمتکش بود. مانند میلیونها مادر و همسر، خانوادهاش را بی تردید بر خود مقدم میدانست. نادره زنی بود که شیوه عاشقی میدانست. آموزگاری شجاع و ستودنی که هر آن چه که از فداکاری و بردباری در راه انسان دوستی، برابری طلبی و آزادی خواهی میدانست به فرزندانش آموخت، خود نیز بدان عمل کرد.
مادر نه فقط دو دختر قهرمانش، لادن ٢٠ ساله و نسترن ۲۷ ساله، را در دوران زندگی مخفی و (...)
بازگشت به صفحه نخست > مادران خاوران
مادران خاوران
-
در سوگ بدیع الجمال مقامی (مادر آلآقا)
9 آوريل 2015 -
پیام تسلیت همکاران بیداران : در اندوه مرگ پروانه میلانی
7 ژانويه 2015با اندوه فراوان خبر درگذشت خانم پروانه میلانی، از یاران و همراهان مادران و خانوادههای خاوران را شنیدیم. پروانه میلانی بیش از سی سال برای کشف حقیقت و تحقق عدالت تلاش کرده بود.
بسیار متاسف هستیم از اینکه پروانه میلانی و بسیاری دیگر از بستگان اعدام شدگان و قربانیان نقض گسترده و سازمانیافته حقوق بشر در ایران، بدون آنکه شاهد تحقق آرزوی خود، برای کشف حقیقت و عدالت باشند، ما را تنها می گذارند. بسیار سرخورده ایم از اینکه تلاشهای مادران و خانوادههای خاوران حتی از جانب بخش مهمی از فعالین سیاسی و مدنی نیز نادیده گرفته شده است.
ما همکاران وب سایت "بیداران" این (...) -
پروانه میلانی، عزیز بانوئی از خاوران، درگذشت!
6 ژانويه 2015هنوز فرصت نیافته بودیم در شروع سال نو میلادی برای همدیگر سلامتی و شادی آرزو کنیم، که خبر ویرانگر بر سرمان آوار شد: پروانه میلانی درگذشت.
برگ برگ دفتر زندگی اش و تصویرهای رنگ و وارنگش را که برای خویشاوندانش عرصه تجدید خاطره ها است، نخوانده ایم . ولی بر این دفتر، نشانها و ردپاهای سی و چند سال گذشته در همآمیختگی با خاوران حضوری پررنگ دارند. روز به روز این دوره از زندگی پروانه میلانی، گشوده به دوست و همدرد، رد زخمها و دردها، رد عدالت جوئی و حق خواهی با جوهر جانش چنان با شکوه ثبت شده که پاک کن دیکتاتورها بر آن بی اثر است. برادرش رحیم میلانی را در ٧آبان ١٣٦٠ (...) -
بانو اختر نیکوکار از مادران خاوران از میان ما رفت
7 ژانويه 2014, نگارنده : بیدارانخانم اختر نیکوکار از مادران خاوران روز شنبه ١٤ دی ماه ١٣٩٢ در زادگاهش در شهر کلاچای درگذشت. فرزند او رحیم حسین پور، در تابستان ١٣٦٧ و دامادش، علی مهدی زاده از چهره های برجسته جنبش چپ و زندانی دوره شاه در پائیز سال ١٣٦٢ در اوین اعدام شدند و در خاوران دفن هستند. پسر دیگر خانم ، حمید حسین پور در سال ١٣٦٢ در کردستان جان باخت و محل دفن او هم نامعلوم است.
خانم اختر نیکوکار از مادران خاوران روز شنبه ١٤ دی ماه ١٣٩٢ در زادگاهش در شهر کلاچای درگذشت. فرزند او رحیم حسین پور، در تابستان ١٣٦٧ و دامادش، علی مهدی زاده از چهره های برجسته جنبش چپ و زندانی دوره شاه در پائیز (...) -
باز هم مادری دیگر از عاشقان خاوران از میان ما رفت!
5 ژوئن 2013, نگارنده : منصوره بهکیشمادر معینی از سال ۱۳۴۶ با مساله زندان و زندانیان سیاسی و مقاومت خانواده ها آشنا می شود و رابطه عمیقی با خانواده های زندانیان سیاسی برقرار می کند که نتیجه این رابطه تا هم اکنون نیز ادامه دارد. او همواره نسبت به زندانی کردن فرزندان اش و دیگر زندانیان که برای عقیده شان به زندان افتاده یا کشته شده بودند، معترض بود و به اشکال مختلف اعتراض اش را نشان می داد و در تجمع های مادران و خانواده ها در دادگستری تهران نیز نقش فعالی داشت. او به صورت فردی نیز تلاش زیادی می کرد تا فرزندان اش را از گزند حاکمان جبار رهایی دهد و در خانواده الگوی خوبی برای تمامی اعضای خانواده (...)
-
در اندوه از دست دادن مادر معینی
27 مه 2013, نگارنده : اصغر ایزدی، جعفر بهکیش، منیره برادران، میهن روستا، شهلا شفیق و ناصر مهاجردر چند ماه گذشته تنی چند از مادران خاوران ما را ترک گفته اند: مادر پرتوی، مادر سرحدی و این بار مادر معینی که تصویر نگاه منتظر و تن رنجورش در خاک خاوران از عکسهای تاریخی و فراموش ناشدنی خاوران بر جا خواهد ماند. آنها تکیه گاه ما بودند و خاطرهشان هم چنین خواهد ماند.
خبر درگذشت مادر معینی، مادر دوست و همکار عزیزمان، رضا معینی ما را هم در اندوه فروبرد. بیست و پنج سال پیش زمانی که مادر معینی در جستجوی رد گم شده پسرش هبت معینی، به خاوران رسید، هرگز تصور نمی کرد که نقشی تاریخ ساز در امر دادخواهی در کشورمان خواهد داشت. مادر معینی از بنیان گذاران مادران خاوران بود. (...) -
هان، ای شرم؛ سرخی ات پیدا نیست! به یاد مادر معینی و مادر سرحدی
27 مه 2013, نگارنده : جعفر بهکیشایا میتوان به اینده امیدی داشت در حالی که حتی بسیاری از منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی درخواست مادرانمان برای حقیقت و عدالت را، علیرغم آنکه در ادبیات حقوق بخش این تلاش ها بخشی جدائی ناپذیر از تلاش یک ملت برای توسعه حقوق بشر قلمداد می شود، کمک به تسلسل خشونت در ایران معرفی می کنند؟
بسیار دشوار است که از این راه دور برای کسانی بنویسی که سالها با آنان و با احترام و مهر فراوان به آنان زندگی کرده باشی. دشوار است که از انان بگوئی و از رنجی که آنان در زندگی خود تحمل کردند ننویسی. دشوار است که از آنان بنویسی و این نکته مهم را یادآور نشوی که مادرانی که در صحنه (...) -
بزرگ زن کوچک هم رفت
27 مه 2013, نگارنده : پولاد همایونیخاوران را که بستند عفت خانم هم فرو ریخت، درهم شکست و آن جثه ریز نقش در زیر کوه این غم مچاله شد. می گفت: «تا همه بچه هایم از چهارسوی جهان برنگردند و خواری و خفت شکنجه گران را نبینند، نمی میرم». دو سال تمام در برابر مرگ مقاومت می کرد تا در آخر تنش تسلیم آن شود.
جثه ی کوچک او را که می دیدی نمی توانستی باور کنی که چه روح بزرگی در درون این تن زخم خورده پنهان است. تا یادم می آید نام او با زندان و زندانی عجین شده بود. چه در زمان شاه که زندان بانان را با اعتراض به تنگ می آورد و خواستار ملاقات با جگرگوشه هایش هیبت و بهروز می شد، چه در دوران پس از انقلاب که نامی (...) -
مادر سرحدی، یکی دیگر از مادران خاوران از میان ما رفت!
18 مه 2013, نگارنده : منصوره بهکیشاین چند خط تنها اشاره ای کوچک به بخشی از درد و رنج و پایداری این مادر گرامی و خانواده نازنین اش است. مادر سرحدی از میان ما رفت و غم دوری اش برای همه ما از خانواده اش گرفته تا ما خانواده های جان باختگان و زندانیان سیاسی و دوستان و یاران دور و نزدیک، بسیار سنگین و ناگوار است، ولی حضورش همواره با ما و در قلب ما زنده است و هیچ کسی نمی تواند این نقش را از وجود ما پاک کند.
خانم ملوک زمانی (مادرِ منوچهر سرحدی) در ساعت نه جمعه شب ششم اردیبهشت 1392 در منزل اش فوت کرد و روز بعد در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. او به یک باره پس از کشیدن آهی دچار تنگی نفس و سپس قطع تنفس (...) -
مادر سرحدی،(ملوک زمانی) ماهرخ کاروان مادران خاوران رفت
29 آوريل 2013, نگارنده : رضا معینیماهرخی بودی مادر و مادر دادخواهی دیگر. در فاصلهی قصر تا اوین، و زندان شدن همهی شهر، نشستی تا بیاسایی در سایهی ان لبخند. لختی بیش نبود، لبخندهای آزاد شده را تاب نیاوردند. داسداران، خنده بر دار زدند، خندهی یاسها، قابی شد در خاوران، آذین شده با گندم و گل پر پر.
کاروان از راه باز نمانده است، مادران، خسته و تنها، محملهاشان بر زمین نشسته است،راه دورست و پیشارو، فوج گزمههای قوم هزار امام، راه بر صبح بسته.
در شبکدهای که هنوز خواب یا فراموشی، تنها گزینه است، سر برآوردن آفتاب حقیقت یا صبح عدالت، خیالی بود دوردست. کاروان، در غروب نخستین روز دهشت راه (...)