بازگشت به صفحه نخست > بازداشت، زندان، شکنجه و اعدام > پاسخ ۱۲ کنشگر به پرسش بیداران : در برابر اعدام محسن شکاری چه باید کرد؟
پاسخ ۱۲ کنشگر به پرسش بیداران : در برابر اعدام محسن شکاری چه باید کرد؟
مهرنوش اشترانی، ایرج مصداقی، سیما صاحبی، محبوبه مجتهد، شهاب شکوهی، محمدرضا نیکفر، لادن برومند، آناهیتا رحمانی، اکرم خاتم، مرسده محسنی، محمود معمارنژاد، عفتماهباز
جمعه 9 دسامبر 2022

خبر اعدام محسن شکاری چون پتکی بر سرمان فرود آمد و کابوس دههی شصت را بار دیگر در ما زنده کرد. این اعدام شتابزده در یک دادگاه فرمایشی و ناعادلانه و تنها با استناد به اعتراف اجباری، که خود مصداق شکنجه است، قتل حکومتی و جنایت محسوب میشود.
محسن شکاری نخستین زندانی است که به جرم شرکت در جنبش اعتراضی ۱۴۰۱ سر به دار شد و میتواند آغازی بر اعدامهای بیشتر باشد. طبق گفتهی سخنگوی قوه قضاییه، حکم هفت نفر دیگر از معترضان بازداشتی صادر شده است. ولی بنا بر آمارهای برخی رسانهها شمار بازداشتیهای متهم به «محاربه، قتل و افساد فیالارض» بسیار بیشتر است و بیش از ۲۰ نفر در زیر حکم اعدام هستند از آن میان دستکم دو کودک. نتیجه فاحعهبار این گفتههای شوم و احکام مرگ آن را میشناسیم.
با خانواده شکاری همدرد و همسوگ و همراه با خانوادههای زندانیان سیاسی در راهروهای مرگ.
ارزیابی شما از اعدام محسن شکاری چیست؟ چگونه می توانیم در چرخهی ماشین اعدام و به ویژه اعدام های سیاسی مانع ایجاد کنیم؟
این پرسش ها را با تنی چند که داغ و زخم آن دهه را تجربه کرده اند، در میان گذاشتهایم. که به ترتیب دریافت پاسخ منتشر میکنیم. این صفحه برای راهیافت پایداری در برابر اعدام همجنان برای همه کنشگران و خانوادههای زندانیان گشوده است.
مهرنوش اشترانی ( خانوادههای دادخواه)
با شنیدن هر خبر اعدامی باز میگردم به سالهای کودکیام. از زبان کسی شنیدم وقتی پیکر پدرم را به خانواده دادند، وقت خاکسپاری جای طناب هنوز دور گردنش پیدا بود. در کودکی شبهای زیادی را به آخرین لحظهای که میخواستند او را اعدام کنند، فکر کردم. به چهار پایه زیر پایش. به پایی که چهار پایه را هل داد، به چشمانی که شاهد آخرین نفسهای یک انسان بودند، به دستهایی که پدرم را بعد از جان دادن پایین آوردند و به آن دستانی که طناب را از دور گردن او باز کردند. اغراق نیست اگر بگویم همه کودکیام به دنبال یافتن تک تک آنهایی بودم که او را از ما گرفتند. آنها زندگی و همه ما را اعدام کردند.
کابوس آن شب و روزها بازگشته است. «خدای دهه ۶۰» و خونریزان جنایت پیشه اش برای بقای ننگین خودشان به کشتن ادامه میدهند. کشتن از دهه خونین ۶۰ تا امروز. این ماشین جنایتکار و خونریز را باید متوقف کرد. با همه توان و امکاناتی که در اختیار داریم باید مقابل آن ایستاد.
جباران با ریختن خون، با اعدام میخواهند دوباره وحشت و ترس عمومی را بر همه ما حاکم کنند. میخواهند ۶۷ دیگری را رقم بزنند. نباید اجازه داد آن روزهای خونین تکرار شود.
باید کارزار به راه بیاندازیم در داخل و خارج ایران. در خارج باید از همه امکانات برای توقف جمهوری اسلامی استفاده کرد: از حضور در خیابان تا فشار بر سازمان های بینالمللی برای متوقف کردن ماشین کشتار. تحصن در برابر سفارتخانه جمهوری اسلامی، تظاهرات پرشمار و هماهنگ در شهرهای مختلف. ما راهی جز ادامه آنچه که در ایران آغاز شده است نداریم برای پایان دادن به چهار دهه وحشت آفرینی و خونریزی.
کار بزرگتر را اما در داخل کشور باید انجام بدهند. از دور نشستن و خواستن از آنهایی که هر بار که به خیابان میروند مرگ را تجربه میکنند شاید به لحاظ اخلاقی درست نباشد اما واقعیت این است که خالی شدن خیابان و سکوت ماشین اعدام را سریعتر میکند. توقف اعدام باید به خواسته اصلی مردم تبدیل شود. باید جمعیت پرشمار به خیابان بروند. مقابل ساختمان دستگاههای صدور حکم، مقابل زندان ها و مقابل ساختمان نهادهای بینالمللی تحصن کنند. باید شبکه ای در سراسر ایران شکل بگیرد.
زنان و مادران که در همه این چهار دهه راوی کشتارهای خونین و مقاومت در برابر پنهان کردن جنایت بودهاند باید سازمان یافته تر به میدان بیایند. نویسندگان، روشنفکران، هنرمندان، ورزشکاران، کارگران، فعالان مدنی و .. و همه انانی که دغدغه انسانیت دارند باید اگر تا به حال سکوت کردهاند، به این سکوت پایان دهند. باید به خیابان بیایند. باید مقابل این کشتن و درنده خویی بایستند.
ایرج مصداقی (نویسنده و پزوهشگر حقوق بشر)
همانطور که هر موجود زندهای برای ادامه حیات به آب و هوا نیاز دارد، نظام اسلامی نیز برای ادامه حیات خود به خون و اعدام نیازمند است.
سکوت نسبی جامعه سیاسی و حقوق بشری ایران و همچنین سازمانهای بینالمللی و به ویژه نهادهای وابسته به سازمان ملل در قبال اعدام چهار زندانی تحت عنوان «اراذل و اوباشی» که منصور رسولی یک مأمور سپاه قدس را وادار به اعتراف تلویزیونی کرده بودند، دست رژیم را برای اعدام محسن شکاری یکی از دستگیرشدگان اعتراضات اخیر ایران باز کرد.
تردیدی نیست که رژیم از یک سو «به دنبال گردن برای طناب دار میگردد» و از هر بهانه و دستاویزی نیز استفاده میکند. اما از سوی دیگر میکوشد با طرح بهانههای گوناگون هزینه احکام اعدامی را که اجرا میکند پایین بیاورد و بهای چندانی در سطح بینالمللی برای ددمنشی و شقاوتاش نپردازد و در عین حال در جامعه نیز رعب و وحشت ایجاد کند.
نباید اجازه دهیم این سیاست رژیم به سادگی به مورد اجرا گذاشته شود و قربانیهای دیگری بگیرد. رژیم همچنان نُه متهم به ارتباط با موساد را برای اعدام در آبنمک خوابانده است و احتمال اعدام همه یا تعدادی از آنها میرود.
همچنین جان حبیب اسیود و جمشید شارمهد بیش از پیش در خطر است. بایستی توجه کرد که تعدادی نیز به اتهام کشتن بسیجیها در جریان اعتراضات ماههای گذشته با خطر قصاص مواجه هستند تا بلکه مسئولیت اعدامشان را به دوش خانواده کشتهشدگان بیاندازد.
رژیم به دنبال ایجاد رعب و وحشت در جامعه است و در نگاه آنها نفس اعدام باعث ایجاد رعب و وحشت میشود. مردم با دیدن صحنه اعدام و یا شنیدن خبر آن دچار وحشت و اضطراب میشوند. برای رژیم به ویژه در موقعیتهای بحرانی نفس اعدام مهم است و اتهاماتی که برای اعدام شدگان دستوپا میکند تنها برای توجیه افکار عمومی و سازمانهای حقوق بشری است.
بایستی توجه کرد نظام اسلامی پس از کشتار هزاران زندانی سیاسی در خفا و در حالی که مسئولیت آن را نپذیرفته بود، جوخههای اعدام قاچاقچیان مواد مخدر را حتی در ملاءعام برپا کرد تا مردم با دیدن این اعدامهای لجام گسیخته صحنه قتلعام هزاران زندانی سیاسی را که خبرش را شنیده بودند پیش چشمشان تجسم کنند.
به خاطر داشته باشیم که بیشترین آمار مربوط به سنگسار به ویژه در ملاءعام مربوط به دوران پس از کشتار ۶۷ و نیاز نظام اسلامی به نشان دادن چنگ و دندان به مردم است.
نظام اسلامی به خون نیاز دارد و تلاش میکند برای مهار جنبش اعتراضی مردم این «کمبود» را به هر شکل که شده جبران کند. وظیفه ماست که هزینه هر اعدامی را آنچنان بالا ببریم تا رژیم به سختی بتواند از آن به عنوان یک حربه برای سرکوب استفاده کند.
جنبش اعتراضی مردم ایران تا همینجا هم موفق بوده است. اعدام ۵ نفر تا این لحظه آنهم پس از سه ماه جنبش اعتراضی سراسری که نفس رژیم را بریده در قاموس نظام اسلامی و ظرفیت آدمکشی و خونریزی آن تعداد زیادی نیست. بایستی همچنان کوشید تا مهمترین حربه رژیم را از دستش بگیریم.
سیما صاحبی( همسر محمد جعفر پوینده )
امروز با خبر اعدام محسن شکاری ، اولین اعدامی جنبش اعتراضی اخیر در شوک بزرگی فرو رفتم .
در بیست و چهارسال پیش وقتی محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را در همین روزهای آذر به قتل رسانیدند، هوشنگ گلشیری در مزار محمد مختاری ، جمله ای تاریخی را عنوان کرد که امروز وصف حال ماست . او گفت : صدای شما را شنیدیم: " خفه میکنید" .
امروز با شنیدن خبر اعدام محسن شکاری این جمله دوباره در ذهنم جاری شد : " پیامتان را شنیدم "اعدام می کنیم."
همانگونه در بیست و چهارسال پیش قتل نویسندگان و دگراندیشان نتوانست صدای کانون نویسندگان را در گلو خفه کند امروز نیز اعدام محسن شکاری ، نخواهد توانست صدای اعتراض سراسری مردم ایران را از بلوچستان تا کردستان و از شمال: رشت، انزلی و بابل تا جنوب: اهواز، آبادان و بوشهر ، فرو نشاند.
مردم در شعارهای انقلابی شان فریاد می زنند : " هر یک نفر کم بشه ، هزار نفر پشتشه ". و یا " ما گر ز سر بریده می ترسیدیم، بی اسلحه با شما نمی جنگیدیم ."
محسن شکاری اعدام شد تا ترس و وحشت و دودلی در میان معترضین ایجاد کند . محسن شکاری اعدام شد تا درس عبرتی برای مخالفان جمهوری اسلامی باشد :" اگر دست از اعتراضات بر ندارید اعدام خواهید شد ".
ای مردم ایران ، مادران دادخواه و دانشجویان پیشرو ، راهی که تا امروز رفته اید برگشتی ندارد. فقط و فقط با ادامه اعتراضات و اعتصابات سراسری خواهیم توانست به هدف اصلی خود که سرنگونی جمهوری اسلامی است ، دست یابیم . سنگرهای خیابان را تنها نگذارید، چه این اعدام های عجولانه جمهوری اسلامی ، فقط از ترس و درماندگی مزدورانشان از مقاومت ، قدرت و یکپارچگی مردم ریشه می گیرد. همه حکومت های توتالیتر در پایان دوران حکمرانی شان به هر کشتاری دست میزنند. که جمهوری اسلامی در این جنایات و کشتارها روی دیگر دیکتاتورها را سفید کرده است .
من ضمن تسلیت به خانواده ی محسن شکاری و بخصوص به مادر داغدیدهاش ، از همه دادخواهان اعتراضات اخیر و گذشته می خواهم که دست در دست هم بدهند و در کنار یکدیگر باشند، چه این زنجیرههای انسانی از هر قدرتی بالاتر است و هیچ قدرتی نخواهد توانست آن را پاره کند. در ضمن از سازمان عفو بین الملل و نهادهای حقوق بشری مستقل و دولت های اروپایی می خواهم که سریعا بیانیه ای علیه اعدام معترضین در ایران صادر کنند .
من از اپوزیسیون خارج از ایران هم با هر عقیده و مرامی می خواهم که یک راهپیمایی و تظاهراتی گسترده و عظیم را در سراسر جهان علیه اعدام معترضین هرچه سریعتر تدارک ببینند ، چه زمان تنگ است و معترضین گروگان گرفته شده ، همگی در خطر اعدام هستند . به امید سرنگونی هر چه سریعتر جمهوری اسلامی .
زنده باد آزادی و نه به اعدام
محمدرضا نیکفر(نویسنده و سردبیر رادیو زمانه)
در دههی ۶۰، به ویژه در همان سال خونبار ۱۳۶۰، خبرهای پیاپی اعدام را که میشنیدم دچار شرمساری دوگانهای میشدم: اینکه چرا رفیقانم کشته شدهاند و من هنوز زندهام، و اینکه چرا کاری از دست ما برنمیآید. اکنون فکر میکنم که ما که زنده هستیم حتماً کاری از دستمان برمیآید و این معنای زنده بودنمان است.
در این روزها همه صدای مادر و پدری را شنیدهایم که از همگان میخواهند کاری کنند که فرزندانشان اعدام نشوند. ما موظفیم، موظفیم که کاری کنیم. هر سه رکن شعار جنبش "زن، زندگی، آزادی" به صورت قطبی دربرابر مجازات اعدام قرار دارند. اگر بگوییم هدف مقدم جنبش، برپا کردن نظامی حقمدار است که لغو مطلق مجازات اعدام نخستین جلوهی حقمداری و حقانیت آن است، حرف شایستهای زدهایم.
امروز که با خبر اعدام زندهیاد محسن شکاری آغاز شد، در گفتوگو با دوستان موضوع اصلی این بود که چه باید کرد. وجود این اراده که کاری باید کرد و با اتکا به توان جنبش و همبستگی آزادیخواهان جهان حتماً میتوان کاری کرد، به زندگی معنا میدهد. حتماً میتوانیم کاری کنیم، حتماً میتوانیم نقشی داشته باشیم تا حق بیحد و مرز زندگی در جامعهی ایران بودِش یابد.
اکرم خاتم ( خانواده خاوران)
«بشنو اکنون که زیر زخم تبر
این درخت جوان چه می گوید:
هر نهالی که بَر کنند
بجاش
جنگلی سرکشیده می روید.
های جلاد سروهای جوان
ای رفیق همیشه تیشه
باش تا بَرکنیمات از ریشه.»
حسین منزوی
چند روزی بود که حکومت حکم اعدام شش نفر از شرکت کنندگان در چهلم حدیث نجفی را تکرار میکرد، بلکه جلوی
مشارکت مردم در فراخوان سه روزه ۱۶_۱۴ آذر را بگیرند که بی نتیجه بود. حال با عملی کردن اعدام ها بفکر
ترساندن مردم است.
خبر اعدام محسن شکاری۲۳ساله واقعا تکان دهنده بود ، بهویژه برای ما خانواده های خاوران که با هر خبر اعدام ، دهه
۶۰ و اعدامهای آن تابستان سیاه ۶۷ برایمان تداعی میشود.
مردم در واکنش به قتلهای حکومتی، راهی بجز تداوم مبارزه ندارند.
لادن برومند (مدیر بنیاد عبدارحمان برومند)
به اعدام خودسرانه تیمسار نصیری و دیگر سران نظام سابق توجهی نشد. متاسفانه ماشین کشتاری که آن شبهای شوم بر پشت بام خانه خمینی بر پا شد سال ۶۰هزاران جوان معترض را همچنان خودسرانه به کام مرگ فرستاد. و در سال ۱۳۶۷ در سکوت و بی تفاوتی کشتار های مخفیانه سال ۶۷ صورت گرفت. وقتی قاسملو ها و بختیار ها را کشتند بسیاری به سردار سازندگی رای دادند. همیشه در دام انتخاب بین بد و بدتر افتادند و با شرکت در انتخابات غیر آزاد و غیر منصفانه نه تنها از خود ناخوداگاه سلب صلاحیت کردند بلکه به نوعی قتل های همه این سالها را نیز ناخودآگاه تائید کردند. بعد قتل های زنجیره ای اتفاق افتاد و وقتی مسئولانش کاندیداهای دوران روحانی شدند رقص کنان به آنها رای دادند. منظورم اینست که هرگونه مماشات با این نظام توانایی سرکوب آن ماشین مرگ آفرین را زیاد می کند. اگر همبستگی مردم با خانواده مهسا امینی نبود این حماسه زن زندگی آزادی که دنیا را مجذوب خود کرده است شکل نمی گرفت. و مردم دیدند که چه قدرتی دارند و دنیا چطور با آنها همبسته است. با اعدام خودسرانه محسن شکاری رژیم باردیگر ملت ایران را به چالشی تراژیک می کشد. امیدوارم که مردم واکنش عظیمی نشان دهند تا جلوی سرعت گرفتن این ماشین آدمکشی گرفته شود.
شهاب شکوهی (خانوادههای اعدامی دهه شصت زندانی سیاسی)
از خبر اعدام محسن شکاری خیلی متاثر و متاسف شدم و یاد اعدامهای دهه ۶۰ افتادم. رژیم برای ایجاد رعب و وحشت در خیابانها کشتار کرده با گلوله های ساچمه ای و جنگی و باتوم، در زندانها با شکنجه، تجاوز و غیره. به کودکان هم رحم نکرده و حالا اعدامها را شروع کرده.
آنها راه دیگری نمی شناسند جز سرکوب. امید دارند که با این فشارها مردم را وادار به عقب نشینی کنند. ولی کورهستند و نمی بینند که این هشتاد روز نشان داده که مردم کوتاه نمی آیند و اعتراض شان را ادامه می دهند.
فکر می کنم آنها احکام دیگر اعدام صادر و اجرا خواهند کرد. ما قربانی خواهیم داشت. ما رژیم را خوب می شناسیم. دهه ۶۰ صداهای مخالف را منکوب کردند و سکوت را تحمیل کردند. ولی توجه داشته باشیم که آن موقع وضعیت فرق می کرد امروز نمی توانند آن اعدامهای جمعی را راه بیاندازند. امروز سکوت شکسته و مردم فعال هستند و فریاد می زنند که رژیم را نمی خواهند.
کارهایی که می توانیم و باید انجام دهیم، این است که خبر اولین اعدام این جنبش را مثل خبرهای دیگر نبینیم. از آن به راحتی نگذریم. حساسیت به خرج دهیم اعتراض کنیم سروصدا راه بیاندازیم و جو ضد اعدام را تقویت کنیم. به سازمان های حقوق بشر متوسل شویم که اهرم فشار باشند. این را فراموش نکنیم که رژیم از فشار دنیا و افکار عمومی جهان ترس دارد. بخش هایی از نظام فکر اینده خود هستند و این فشارها شاید به شکاف درون رژیم دامن بزند. این فشار ها قطعا در شکاف انداختن طرفداران رژیم موثر است همچنان که می بینیم پشت سر هم از وابستگان رژیم می برند و به صف معترضین می پیوندد.
به همه خانواده های داغدار تسلیت می گویم . روشنایی و زیبایی زن زندگی آزادی در افق مشهود است.
محمود معمارنژاد ( خانواده خاوران)
من این روزها تلویزیون جمهوری اسلامی را می بینم. بخش اعظم اخبار مربوط به اعتراضات است. چند روز است لحن تلویزیون یکسره تهدیدآمیز است و ممکن است اعدامهای بیشتری در راه باشد
از پریروز تلویزیون جمهوری اسلامی مشغول زمینه سازی برای شروع اعدامها بوده است. دو شب پیاپی گزارشی پخش شد که در آن به اصطلاح دانشجویان از رییس قوه قضاییه می پرسیدند چرا با دستگیرشدگان برخورد بازدارنده نمی شود. اژه ای هم
جواب داد که برخورد سریع انجام می شود و از مورد مشهد نام برد، شاید برای رد گم کردن، برای خام کردن خانواده محسن شکاری. در ضمن اعدامها معمولا روز قبل از تعطیلی انجام می شود، حدس می زنم برای این که اعتصاب احتمالی به چشم نیاید.
با دست یازیدن به این جنایت می خواهند از سویی «قدرت»نشان بدهند و بترسانند. از سوی دیگر می خواهند پرونده شرکا (همه عوامل سرکوب) را تا آن حد سنگین کنند که به بازگشت فکر نکنند.
با آن خشونتی که در روزهای گذشته به ویژه دیروز در دانشگاه ها و خیابانها اعمال کرده اند و عربده هایی که رییسی در جمع
دانشجویان «خودی» کرد، می خواهند خط و نشان بیشتر بکشند
محبوبه مجتهد (خانواده خاوران)
این روزها کابوس کشتار ۶۷ بیش از هر زمان دیگری به سراغم آمده..ساکت بمانیم ۶۷ دیگری تکرار خواهد شد؟
امروز اعدام محسن ، بغضی دوباره را بر گلویم فشرد. میترسم، برای بچه های زندانی میترسم من که خود روزی قفس این جانیان را تجربه کردم و شاهد کشتار ۶۷ بودم، من که همسر ۳۴ ساله ام به جوخه اعدام سپرده شد. امروز چونان مادری و یا همسری و خواهری که عزیزش را در بند گرفته اند پر از خشم و فریادم. به خیابان میروم تا
صدای بی صدایان در بند باشم، به خیابان میروم تا همراه و همقدم شوم با آنانی که عزیزشان در یک قدمی اعدام است. به خیابان میروم چرا که این جانیان بشریت مرا خانه نشین میخواهند و خاموش تا بزنند و بکشند فرزندان این
آب و خاک را. سکوت نمیکنم به خیابان میروم به خیابان میروم.
آناهیتا رحمانی (فعال مدنی)
اعدام محسن شکاری اعلام جنگ رژیم علیه مردم ایران و میارزات اخیرشان میباشد . آنها هیچ راهی برای بقا جزسرکوب برای خود نمی بینند، بنابراین این اعدامها ادامه خواهد یافت ، در خارج کشور علاوه بر فعال کردن
سازمانهای حقوق بشری باید آکسیونهای بسیار قاطع و بزرگ سازمان داد همانند آکسیونهایی که کنفدرسیون دانشجویی بر علیه اعدام بیژن جزنی و هشت نفر دیگر ترتیب داد آنها برای جلب افکار عمومی جهانیان مجسمه آزادی در نیویورک را به تصرف درآوردند و دو نفر در بالای این مجسمه خود را زنجیر کردند که پلیس براحتی نمیتوانست آنها را پایین بیاورد. علاوه بر تظاهراتهای خیابانی در تمام شهرهای جهان با شعار مرکزی اعدامشان نکنید و آزادی بی قید شرط کلیه زندانیان سیاسی باید تحصن و اعتصاب غذا را هم به مبارزاتمان اضافه کنیم و هنرمندان و سلبریتی ها را در
تمام جهان برای لغو حکم اعدام زندانیان و آزادی آنها فعال شوند.
باید یک کارزار جهانی متحد از تمام نیروهای سیاسی در سراسر جهان تشکیل شود.
عفتماهباز (خانواده خاوران)
محسن شکاری و کابوس صف وصیت نامه درلوناپارک
محسن شکاری بیست و سه ساله را در سوم مهر در خیابان دستگیر و بعد از دوماه ونیم زندان، بدون
وکیل و با محاکمه ناعادلانه با اتهامات واهی به جرم شرکت در جنبش اعتراضی به اعدام محکوم
کردند و حکم در ۱۷ آذر به اجرا در آمد.
صبح زود است ازخواندن خبر، نا ارام و بی قرار شده ام. چه شباهت غریبی بین اعدام علی در سال
۱۳۶۰ و اعدام محسن در سال ۱۴۰۱! بهانه را یافته ام، به آنسوی مرز به پشت دیوارهای اوین نزد
برادرم علی می روم. علی را ۷ هم مهر ماه دستگیر کردند وبعد از دوماه و نیم به اتهامات واهی از
جمله کمک دارویی به مردم کردستان در ۲۸ آذر اعدام کردند
«در صف وصیتنامه در لوناپارک به انتظار ایستاده ایم! پدرم هنوز امید داشت و دعا می کرد. ما
ناباور بودیم اما آرزو میکردیم دست خط او نباشد... دست خط او بود. فغان و فریاد پدر بود از دیدن
وصیت نامه علی: آخر چرا؟ چرا اورا کشتید!؟ چگونه دلتان آمد؟ جای شکنجه های تنش را ندیدید؟
پسرم بیگناه بود او قرار بود .....او که ...او که»
انگار همین دیروز بود. نه، نه، انگار امروز بود. درد من همچنان تازه و التیام نیافته است اعدام
محسن، اعدام همه خانواده اوست و درد همراه با آن التیام ناپذیر است و خشم ان همیشگی است.
محسن آواز خوانمان که انگار برادرم بود برادرت بود و... و برادرهای مان . امروز او را و خانواده
او را اعدام کردند. خشمی بیشمار بر خشم های مردم افزوده کردند.
اما حاکمان باید بدانند که با ایجاد رعب و ترس مانع اهداف مردم برای رسیدن رهایی ایران نخواهند
شد. این بار معترضان عقب نخواهند نشست و مردم مصیبت زده همدیگر را تنها رها نخواهند کرد.
دیروز ما در درون خانه های مان تنها گریستیم حتی اجازه ندادند به خاوران برویم اما امروز مردم به خانه محسن رفته اند انها خانواده محسن شکاری را تنها نگذاشتهاند. معتزضین به خوبی میدانند که تنها با همدلی مردم و ادامه اعتراضاتشان می توانند جلوی اعدامها را بگیرند.
در این سوی مرز ما می مانیم که باید با همبستگی به کارزار جهانی علیه اعدام بپیوندیم و تلاش کنیم
فشار بین المللی علیه اعدام را افرایش دهیم، از کشورها ی دنیا بخواهیم سفیرانشان را فرا خوانند و
روابط شان را با دولت جمهوری اسلامی تا سطح کاردار کاهش دهند.
این بار جهانیان نباید نسبت به این اعدام ها خاموش بمانند.
مرسده محسنی (خانواده خاوران)
امروز که از خواب بیدار شدم طبق روال هر روز رفتم سراغ اینترنت. خبر اعدام محسن شکاری مثل پتک توی سرم زد و بغض و اشکم جاری شد. برای ما که داغ اعدام عزیزان مان را تجربه کرده ایم، این خبرها خیلی دردناک است. برای همه دردناک است، ولی ما با تمام وجود حس اش می کنیم. اولین احساس من این بود که این جوان مادر و خواهر دارد.
من خواهر اعدام شده هستم و می دانم که چه دردی مادرم کشید تا پایان عمرش. خبر امروز برای من تجسم روزهایی بود که خبرهای اعدامهای ۶۷ می آمد. آن موقع هم پاییز بود. تلخی و درد آن روزها همیشه همراه ما است.
من نمی دانم که این رژیم چطور می تواند جوانهایی به این رعنایی و زیبایی، جوان هایی با این همه شجاعت را درخیابان بکشد و یا در زندان اعدام کند؟ واقعا این همه ددمنشی از تصور من خارج است.
پرسیده اید چه می شود کرد که جلوی این اعدامها گرفته شود؟ این کار بستگی به عکس العمل مردم دارد. اگر امشب مردم به خیابانها بریزند، بطور وسیع، و خشم شان را از این جنایت نشان دهند، در دل این رژیم وحشت ایجاد می شود.
اگر انها بترسند شاید دست نگه دارند. وگرنه می دانیم اعدام امروز محسن شکاری حتما اعدام های دیگر را در پی دارد. در رسانه های اجتماعی دیدم که مردم از همدیگر می خواهند که با خیابانها بروند. امیدوارم این اتفاق بیفتد. در آن دهه۶۰ اعدام عزیزان ما در سکوت به اجرا درآمد، سکوت در داخل و در خارج از ایران. ما غریبانه عزاداری کردیم. ولی الان مردم و دنیا خبردار می شوند. همین الان دیدم که رسانه های آلمان خبر این اعدام را منعکس کرده اند. شاید این که
رژیم ببیند که مردم کشور و جهان کارهای آنها را می بینند، شاید تاثیرگذار باشد وگرنه این جنایتکارها هیچ رحمی ندارند.
اگر این اعدام با عکس العمل وسیع همراه باشد می تواند تسلی و امیدی بر دل مادر یاسین هم باشد که از مردم و جهانیان می خواهد جلوی اعدام پسرش را بگیرند.
مادر سامان صیدی یاسین
درخواست یاری مادر سامان یاسین، خواننده رپ کرمانشاهی، محکوم به اعدام:
من یک مادر جگرسوخته هستم. به داد پسرم برسید تا سرش بالای چوبه دار نرود.
پسرم را عزل وکیل کردند. کجای دنیا دیدید به خاطر یک سطل آشغال جان عزیزی را بگیرند؟
پسر من هنرمند است، آشوبگر نیست.
مردم، من نه سر و زبانی دارم که حرفی بزنم و نه دادم به جایی میرسد. از مردم از حقوق بشر از همه درخواست
دارم به دادم برسید!