بازگشت به صفحه نخست > حافظه، تاريخ، فراموشی > " آری، او یک توتسیست"
" آری، او یک توتسیست"
برگردان: میهن روستا
پنج شنبه 7 آوريل 2011

پاول در فرانکفورت زندگی می کند. او روآندایی است و در ۱۹۷۴ برای تحصیل به آلمان آمد و در رشتهی روانشناسی فارغ التحصیل شد. او اکنون بازنشسته است و از تاریخ ۱۸ ژانویه تاکنون هر روز به عنوان تماشاچی به دادگاه عالی ایالتی میرود، محلی که روابوکومبه شهردار سابق وانسفوره در رابطه با سه مورد کشتار جمعی در جریان قتل عام سال ۱۹۹۴ درکشور روآندا که منجر به کشته شدن ۳۷۳۰ نفر شد، محاکمه میشود و باید پاسخ گو باشد.
شرکت در دادگاهی علیه روابوکومبه شهردار سابق شهر وانسفوره
پاول در فرانکفورت زندگی می کند. او روآندایی است و در ۱۹۷۴ برای تحصیل به آلمان آمد و در رشتهی روانشناسی فارغ التحصیل شد. او اکنون بازنشسته است و از تاریخ ۱۸ ژانویه تاکنون هر روز به عنوان تماشاچی به دادگاه عالی ایالتی میرود، محلی که روابوکومبه شهردار سابق وانسفوره در رابطه با سه مورد کشتار جمعی در جریان قتل عام سال ۱۹۹۴ درکشور روآندا که منجر به کشته شدن ۳۷۳۰ نفر شد، محاکمه میشود و باید پاسخ گو باشد.
پاول از منطقهیی میآید که این قتل عام اتفاق افتاده است. او یادداشت برمیدارد و در عین حال افکار زیادی به او هجوم میآورند.
یک باره توماس ساگه بیل، رئیس قضات با لحن تندی از پاول میخواهد که دست از برداشتن یادداشت بردارد خانم ناتالی فون ویستینک هاوزن. وکیل مدافع میخواهد بداند که آیا او از طرف سفیر روآندا فرستاده شده است. قاضی از پاول میپرسد: آیا سفارت روآندا اورا فرستاده؟
پاول ناباورانه پاسخ منفی میدهد و دفترچه یادداشتش را میبندد. واین درست در لحظهیی اتفاق میافتد که گرد هانکل کارشناس آلمانی مشغول ترسیم قتل عام سال ۱۹۹۴ است. او در یکی از بخش های صحبتش اشاره می کند که شبه نظامیان کماندوهای مرگ یک طناب در خیابان کشیده بودند. کسی می توانست از زیر آن رد شود که قدش کوتاه باشد، یعنی متعلق به هوتوها ، بنابراین زنده می ماند، آن که قدش بلند بود و از زیرطناب رد نمی شد، متعلق به توتسی بود و باید کشته می شد. هانکل اضافه کرد " هیچ توتسی نمی بایست روآندا را زنده ترک کند".
پاول این مرد شهری با قد بلندش حتما در آن سال نمیتوانست از زیر طناب رد شود. روآنداییهای دیگری هم در سالن هستند. آن ها قدکوتاهند و مشغول یادداشت برداری هستند.
این امکان وجود دارد که به اولین محاکمه یک رواندایی در آلمان حساسیت بیشتری نشان داده شود، دادگاهی که در رابطه با نسل کشیی که در آن بیش از ۸۰۰ هزار انسان به قتل رسیدند، تشکیل شده است. در این دادگاه یک شهردار متواری رواندایی که ابتدا در آلمان به عنوان پناهنده سیاسی قبول شده بود، حالا به جرم نسل کشی محاکمه میشود. این اشتباهی است که به حساب مراجع دولتی آلمان نوشته میشود و نشان میدهد که تصمیماتشان همیشه درست اتخاد نشده است. دادگاه عالی ایالتی شعبه ۵ فرانکفورت می بایست به شکلی ویژه حساس باشد ولی در عوض به شکلی خاص محتاط است.
اینجا موضوع اصلا مسئله اتهام وارده نیست .اینجا موضوع بحث در باره دنیایی غریب است " رواندا کشوری است که بر ارتفاعات قراردارد" اطلاعی است که گرد هانکل کارشناس آلمانی میدهد، کارشناسی که قرار است این دادگاه را با آن کشور و مردمانش آشنا کند. در این شرایط است که محل دادگاه تبدیل به اتاق درس میشود: ابعاد و جمعیت، سیاست و تاریخ، هوتو و توتسی. او عکسی از دورهی استعمار آلمان ارائه میدهد که موزینگا، شاه آن زمان روآندا، را در حالتی محترم اما طردشده نشان میدهد.
قاضی سوال میکند " او یک توتسی بود؟". " بله او یک توتسی ست" هانکل پاسخ میدهد. سپس کشاورزان میآیند و زمین را از آن خود میکنند، آنکل اضافه میکند " آنها هوتو هستند".
روابوکومبه بیشتر شبیه پادشاهان است تا کشاورزان. بلند قد است ونشانی دارد که نژادپرستان، به آن بینی توتسیی میگویند. اما او یک هوتوست. در بلوای نسل کشی در روآندا، او شهردار بخش مووومبا بود.
هانکل در ادامه به این موضوع هم اشاره میکند که در این دوره، از ۹۳۰ هزار توتسی ساکن روآندا سه چهارم شان کشته شدند.
آنکل توضیح میدهد که شهرداران یک "جایگاه ویژه برای تدارک و اجرای قتل عام" داشتند. آنها به پیشنهاد وزیر امور داخلی منصوب شده بودند و به عنوان نماینده رئیس جمهور عمل می کردند. شهرداران سرپرستان پلیسهای محلی بودند " با اتکا به اقتداری که جایگاه شان به آنها میداد، از مردم میخواستند که با آنها همکاری کنند". برخی لیست اسامی و نقشه کشتار را در مراکز عمومی آویزان می کردند، برخی دیگر از توتسیها میخواستند که خود را به محلهای تجمع عمومی معرفی کنند، جایی که بعدا آنها را میکشتند.
شبه نظامیان هوتو، زیردستانی بودند که بخش کثیف کار را انجام میدادند. آیا آنها فرمان اداری شهردار را اجرا می کردند؟ باید اذعان کرد که این یکی ازسوالهای کلیدی این دادرسیست. کارشناس پاسخ میدهد "ممکن است که این طور باشد، اما میتواند برعکس هم باشد" قاضی میگوید:" پس میتواند بسته به نفوذ وقدرت شخصی شهردار باشد".
متهم هیچ نمی
گوید.
هانکل به نمایشگاه انستیتوی تحقیقاتی اجتماعی هامبورگ در سال 1995 در رابطه با ارتش نازی اشاره میکند و نقش آنها در هالوکاست که دراین نمایشگاه برای اولین بار نمایشی عمومی یافت. برعکس آنچه در آن زمان ادعا می شد، حتی یک مورد هم وجود ندارد که در آن نافرمانی علیه کشتار جمعی منجر به مجازات تیرباران شده باشد.
در روآندا نیز چنین بوده : "این امکان برای یک شهردار وجود داشت که بگوید: من همکاری نمیکنم. کنارهگیری می کنم." روابوکومبه استعفا نداد.
هانکل تعریف میکند که از تاریخ ۱۵ تا ۱۷ آپریل ۱۹۹۴، در داخل و در مقابل کلیسایی در محل نیاروبویه ۲۶ هزار توتسی به قتل رسیدند. اتومبیلهای شهرداری، دیگر شبه نظامیان را با اسلحههایشان جا به جا میکردند. این کشتار روزها به طول انجامید. در انتها بر لاشه کشته شدگانی که از آنها پشته ها ساخته شده بود فلفل پاشیده میشد و درصورتی که کسی از میان کشته شدگان به سرفه می افتاد، فرصتی دوباره به کماندوهای مرگ داده می شد برای جبران اشتباه! روابوکومبه درتمام مدت عملیات فلفل شرکت داشت.
متهم سکوت میکند.
ساگه بیل قاضی دادگاه میگوید "ما نیاز به روشنگری داریم" ، و درادامه میگوید "ما در هر حال برای این دادرسی تمام وقتهای جهان را داریم."
میشود دادگاه را تسریع کرد. هم مجرمان هستند و هم بازماندگان. بازپرسان آلمانی بسیاری از آنان را در محل، مورد بازجویی قرار داده اند. آنها از ماه مای به عنوان شاهد به آلمان دعوت شده اند، در میان آنها زندانیانی از روآندا نیز هستند. از شواهد چنین بر میآید که مراجع آلمانی از دادن ویزا به آنها خودداری میکنند: در صورت داشتن ویزا، این امکان وجود دارد که آنها درآلمان تقاضای پناهندگی کنند، مانند متهم هنگامی که در سال ۲۰۰۲ به آلمان آمد. در این دادگاه آلمان گذشتهی خود را در مورد روآندا جبران میکند
استراتژی وکلای مدافع بر این مبنا گذاشته شده که تردید بکارند، دلیلشان هم این است که در روآندا امروزه دیکتاتوری حاکم است و امکان بازرسی وجود ندارد و تمام شاهدان از طرف رژیم مجبور به شهادت دروغاند.
اینها ادعاهای هلموت اشتریتسک، کارشناس دوم است که از طرف وکلای مدافع پیشنهاد شده است. علاوه برآن اومیگوید که هیچگونه نقشه از پیش تعیین شدهیی برای قتل عام وجود نداشته بلکه فقط "تحریکی انتقام جویانه" بوده از طرف هوتو علیه توتسی.
دادگاه کارشناسی اشتریتسک را به دلیل جانبداری وی رد میکند - او با متهم دوست بوده و این را اعلام نکرده بود- اما در روزهای بعدی دادگاه، خود قاضی ادعاهای اشتریتسک را به عنوان یک تز میآورد "سنات نمیتواند در مقابل آن چشمهایش را ببندد". کریستیان ریتشر دادستان کل کشور از این موضع گیری سخت شوکه است "ما این را در تاریخ آلمان هم میشناسیم: از مجرم، قربانی ساختن". او همچنین میگوید که نمیتوان از شاهدانی که هنوز شهادتشان شنیده نشده، قدردانی کرد. در همین روز است که پاول از قبیله توتسی از یادداشت برداشتن در دادگاه ممنوع می شود.
هانکل میگوید، بهتر میشد اگر روانداییها در سال ۱۹۹۴ یادداشتهای دقیقی بر میداشتند، " که برخلاف نسل کشی در کشور ما، در رواندا امکان زیادی برای امتحان منابع وجود ندارد".
روز بعد، که هویت پاول بر دادگاه روشن می شود، رییس قضات در جلسه عمومی از او معذرت میخواهد. قضات زیادی نیستند که اشتباه خود را اقرار میکنند. جای آن دارد که چنین شجاعتهایی بیشتر اتفاق افتد.
گزارش از دومینیک جانسون، منتشر در روزنامه تاگس زایتونگ چهارشنبه ۱۶ فوریه ۲۰۱۱