بیداران

  دادخواهی برای حقیقت و عدالت

بازگشت به صفحه نخست > بازداشت، زندان، شکنجه و اعدام > گناه و توبه در زندان هاي جمهوري اسلامي ايران

گناه و توبه در زندان هاي جمهوري اسلامي ايران

منيره برادران

شنبه 29 نوامبر 2003

فصل دوم کتاب روانشناسي شکنجه

منيره برادران

انتشارات باران


١- گناه در اسلام و مفهوم سياسي

در اسلام گناه نقش مهمي در وابستگي انسان به خدا، امامان و حاکمان ديني دارد. انسان، حتي مومن ترين آن، هميشه بايد مديون باشد. در اسلام نه تنها بسياري لذائذ جهاني گناه يا مکروه شمرده مي شود، بلکه آئين اعتراف، آن گونه که در مسيحيت وجود دارد و مي تواند فرد مومن را از بار گناهانش سبک سازد، وجود ندارد. بسياري از اين گناه ها براي هر انسان عادي و طبيعي اجتناب ناپذير است. پس آن چه در خفا صورت مي گيرد، يا احساس گناه و خوار شمردن خود و ديگران همراه است در واقع احساس دائم گناه رابطه بنده را با خدا تعيين مي کند.

اما آنگاه که دين حکومت مي راند. گناه از رابطه بين فرد و خدا فراتر مي رود وفرد بايد پاسخگوي واليان دين هم باشد. گناه بار سياسي مي يابد. و هر گونه مخالفت سياسي و دگرانديشي "کفر،شرک، الحاد،ارتداد و محاربه با خدا" نام مي گيرد. اين اعمال در زمره گناهان کبيره و سزاي آن مرگ است. در عين اتفاق نظر علما و مجتهدين در تعاريف انتزاعي از اين مفاهيم، اما در باب اين که اين گناهان چه اعمالي را شامل مي شود، هميشه در ميان آنها اختلاف نظر وجود داشته است.( ١) براي حکومت هايي که بر شريعت بنا شده اند، مساله فراتر از بحث هاي حوزه اي است. آنها بسته به مصالح سياسي و اجتماعي شان اشخاص و گرايش هايي را، که خطري براي حکومت شان مي بينند، به اين گناهان متهم مي کنند.

در قوانين امروز ايران، به صراحت جمهوري اسلامي نظامي بر پايه ايمان به اصول شش گانه شرع، يعني توحيد، وحي الهي، معاد، عدل، امامت و مسئوليت در برابر خدا، (اصل دوم قانون اساسي) و اصل ولايت فقيه (اصل پنجم قانون اساسي) تعريف، و مذهب رسمي، جعفري اثني عشري اعلام شده است. (اصل دوازدهم قانون اساسي) و بنابر اين هر گونه مخالفت با حکومت اسلامي ايران مخالفت با اسلام و جزو گناهاني چون محاربه با خدا، مفسدفي الارض وارتداد، کفر و... محسوب مي شود.

به عنوان مثال، ماده ي واحده قانون صلاحيت دادسراها و دادگاه هاي انقلاب مصوب ١١ ارديبهشت ١٣٦٢، کليه جرائم عليه امنيت خارجي و داخلي را محاربه با خدا يا فساد در ارض دانسته و در ماده ٢٠٢ همان قانون، مجازات آنها را اعدام، و نيز قطع دست راست و پاي چپ مي داند.(٢)

و در ماده ٢٦ قانون مطبوعات مصوب ١٣٦٤ هر گونه اهانت به مقدسات اگر منجر به ارتداد شود. حکم ارتداد بايد در مورد آن صادر شود. و اگر در قوانين قصاص حکم ارتداد مشخص نشده است، به معناي بديهي بودن آن است: حکم مرگ.


٢- توبه در زندان هاي جمهوري اسلامي ايران

توبه در ارتباط با گناه معنا مي يابد و آن پشيماني از گناه و بازگشت به سوي خدا است. معادل آن در زبان انگليسي، confession و در آلمانيsuendenbekenntnis است که مفهوم اعتراف هم از آن ها استنباط مي شود. برجستگي بار معنايي اعتراف در اين کلمه به دليل نقش مهم آن و آئين مربوط به آن است.

در اسلام توبه لزوما بخشودگي را به همراه نمي آورد. قران در قبال مواردي که به گناهان کبيره معروف است، شدت عمل و مجازات هاي سنگيني را فرمان مي دهد.( ٣) با اين همه مکررا مسلمانان و مومنين را به توبه فرا مي خواند و به آنها وعده بخشش از طرف خدا مي دهد.( ٤) تکرار و تاکيد بر موضوع گناه و توبه، به ايجاد و تحکيم رابطه بندگي در مقابل خدا و رسولانش مي انجامد.
محمد غزالي توبه حقيقي را از توبه مصلحتي متمايز مي سازد و براي آن سه شرط قائل است:
آگاهي به گناه
ندامت. وقتي آگاهي از عمق وجود باشد، درد و عذاب روحي در پي دارد. تاسف از عملي که
باعث دور شدن از خدا شده بود ، ندامت است.
- تصميم به دوري از اعمال گناه آميز و جبران آن(٥)
توبه در اسلام امري دواطلبانه و رابطه ي بين خدا و فرد نيست. امر به معروف و نهي از منکر وظيفه هر مسلماني و مجازات و تعيين صحت و پذيرش توبه در حوزه اختيارات حکام ديني است.
توبه در زندان هاي حکومت اسلامي ايران تنها يک پديده ي مذهبي نيست پديده اي سياسي نيز هست. مذهبي است چرا که موضع گيري در قبال حکومت با موضوع ايمان و بي ايمان سنجيده مي شود و مخالفت با حکومت به ويژه با اصل ولايت فقيه مقابله با اسلام و خدا و در مقوله گناه قلمداد مي گردد. پس براي پاک شدن از گناه و دوري از آن نياز به توبه است يعني ندامت و بازگشت به سوي خدا. اما توبه هم چنين يک امر سياسي است چرا که رويه اي است براي سرکوب و ارعاب. توبه نفي حق دگرانديشي است.

در زندان، حاکمان اسلام گرا، که "ارشاد گناه کاران" را وظيفه ديني خود مي دانند، با دست بازتري عمل مي کنند تا در جامعه که بهر حال ملاحظات و محدوديت هايي را ناگزيز مي سازد. مجريان ارشاد در زندان، از رئيس زندان و حکام شرع گرفته تا بازجوها و نگهبانان، براي وادار ساختن زنداني به توبه و کاربست آن ضدانساني ترين شيوه ها را حق مسلم خود مي دانند. توبه از ويژگي هاي زندان اسلامي است.
براي داشتن تصويري از زندان اسلامي، نگاهي داريم به زندان در دهه ٦٠، به زنداني القا مي شد که در گذشته انساني فاسد و گناهکار بوده و عمل او، گو خواندن کتابي يا اعلاميه اي مخالف رژيم بوده باشد- خيانت بوده است. زندانيان وادار مي شدند در حضور ديگران اعتراف کنند که انگيزه پيوستن شان به گروه هاي مخالف پيروي از هواهاي نفساني بوده و حالا در زندان به راه راست هدايت شده اند. اعتراف کنندگان تنها توابين نبودند. اين "مصاحبه" ها و اعتراف ها براي کساني که محکوميت شان تمام شده بود. پيش شرط آزاد شدن از زندان بود. و براي کساني که محکوم به مرگ بودند شانسي به حساب مي آمد براي زنده ماندن.

هم چنين چهره هاي سرشناس زنداني و کساني که در بين زنداني ها نفوذي داشتند، زير شکنجه هاي جسمي و روحي قرار مي گرفتند صرفا به اين خاطر که مصاحبه و اعتراف هاي ديکته شده مجبور شوند.( ٦) القاي گناه تنها از طريق "اعتراف" و "مصاحبه" انجام نمي گرفت. کلاس هاي ارشادي و مذهبي همه روزه در زندان، برنامه هاي تلويزيون مداربسته، سخنراني ها و برنامه هاي دعا و نوحه خواني همه و همه وسيله اي بودند براي اين که به زنداني القا کنند که او انساني پست و گناهکار و حکومت اسلامي مظهر قدرت و عطوفت است. جنگ و شهادت هميشه بار سنگيني در اين تبليغات داشت. "اعتراف به گناه" بايد با ابراز ندامت همراه مي شد.

به اين ترتيب زبان ابزاري مي شود در توجيه خشونت و شکنجه، و فراتر از آن در خدمت تشويق به خشونت، مفاهيم، کلمات، نماد و نشانه هاي فرهنگي و کلامي واژگونه شده و از اعتبار اجتماعي و فرهنگي شان تهي مي شوند تا قالب ها و ارزش هاي حکومتي را القا کنند. واژه شکنجه به تعزير تغيير نام مي يابد. اعدام برکت شمرده مي شود. در هم شکستن آدم ها تقدس مذهبي مي يابد و توبه نام مي گيرد. وفاداري زنداني به آرمان هايش "نفاق و کفر" و مخالفت و مبارزه با بي عدالتي "محاربه با خدا" خوانده مي شود. و زندانبان و شکنجه گر "برادر" و "خواهر".

همان طور که اشاره رفت شرط نهايي توبه جبران گذشته است. مي گويند تنها "اعتراف به گناه" و "ندامت" کافي نيست عمل تواب بايد توبه اش را اثبات کند. در دهه ٦٠، مقامات زندان با دستاويز "جبران گذشته گناه آلود" قربانيان خود، تواب ها، را به ضدانساني ترين رفتارها وامي داشتند: توطئه عليه ديگر زنداني ها. بسياري از تواب ها به چنان درجه از پستي سوق داده شدند که همکار و همزبان بازجوها و نگهبانان قرار گرفتند. براي اثبات خلوص شان، حتي وادار شدند که شلاق بدست گيرند و در مراسم اعدام همکاري کنند. هدف اين بود که هر گونه رابطه عاطفي تواب با گذشته اش قطع شود و هرچه بيشتر از هويت و تعلقات گذشته اش بگسلد. مي دانستند هر چه اين گسست قاطع تر و خشن تر باشد و همراه با انتقام از تعلقات گذشته، که تبلورش ديگر زنداني ها و به ويژه زندانيان سرموضعي بودند، راه بازگشت به گذشته بسته تر مي شود.

در آن سال ها تواب ها در داخل بندها هم قدر قدرتي محسوب مي شدند. وظايفي چون باز و بسته کردن درها، تقسيم غذا، تهيه ليست خريد و بسياري کارهاي ديگر که جزو وظايف نگهبانان محسوب مي شود. بعهده تواب ها بود. با کار آن ها از هزينه هاي زندان مي کاستند. مثلا در زندان قزل حصار در سال هاي ١٣٦٠ـ٦٥که تواب ها بيشترين مسئوليت ها را در اداره زندان داشتند. براي چهار بند زنان تنها دو يا سه پاسدار استخدامي زن وجود داشت. کاهش هزينه هاي زندان از طريق تحميل بيگاري به زندانيان نيز صورت مي گرفت. در کارگاه هاي توليدي و کشاورزي زندان، زندانبان که بيشترشان تواب بودند، بدون دستمزد کار مي کردند.

اما کاهش هزینه هاي زندان تنها هدف "خود گرداني" زندان توسط زنداني ها نبود. هدف فراتر، تشديد اعمال قدرت و کنترل بر زندانيان بود. نگهباني و کنترل توسط خود زندانيان باعث مي شد که زندانيان شبانه روز در تمام لحظات زير کنترل باشند. و از آنجا که يک زنداني شناخت بيشتري از هم بندي خود داشت تا يک نگهبان و پاسدار، هيچ رفتار و اشاره اي از چشم او پوشيده نمي ماند. فزون بر اين، تواب زندانبان چه بسا که کينه بيشتري به زندانيان، به ويژه زندانيان سرموضعي و مقاوم، احساس مي کرد تا يک نگهبان.
بالاخره هدف ديگر"خودگرداني" زندان ايجاد ترس و سرخوردگي در بين زندانيان بود. چه احساسي تلخ تر از مشاهده ي سقوط زنداني و همسنگر ديروز، تا بدانجا که به نقش نگهباني خويش ببالد. بدين گونه براي مقامات زندان به نمايش گذاشتن تواب ها وسيله اي بود براي قدرت نمايي بيشتر و ايجاد حس ضعف در بين زندانيان و هم چنين مخالفان خود. از اين طريق مي توانستند وانمود کنند که از چنان قدرتي برخوردارند که قادرند تندترين مخالفان خود را به زانو درآورند.

با اين همه مقامات زندان به رغم کاربرد خشن ترين شکنجه ها
نتوانستند همه زندانيان را به الگوي دلخواه خويش درآورند. واقعيت اين است که شمار توابيني، که تن به انواع همکاري دادند، در قياس با ساير زنداني ها زياد نبود. نيز کم نبودند زندانياني که در راه آرمانشان جان باختند. يا حبس هاي درازمدت و تنبيه ها را به جان خريدند. چه بسيار زندانباني هم بودند که مقاومت منفعل را برگزيدند. حتي در تواب ناميدن زنداني ها رعايت احتياط جايز است. همه تواب ها را به آساني نمي توان در يک کيسه ريخت. تن دادن بي چون و چرا به همه مقررات ضدانساني و شرکت در مراسم دعا و نيايش ها و خود را به ظاهر تواب جلوه دادن، لزوما به اين معنا نبود که زنداني تواب به همکاري با بازجوها و نگهبانان و جاسوسي هم تن داده باشد. بودند بسياري که اين گونه عقب نشيني ها را ناشي از شرائط مي دانستند و براي اين عقب نشيني هم محدوديت ها و مرزهايي قائل بودند. گرچه خود همين "تاکتيک" ها و فراخواندن ديگران به استفاده از آن، که در سال هاي ٦٠تا٦٣ ابعاد گسترده اي يافت، خود به فضاي خفقان بيشتر در زندان دامن زد.

تفاوت هاي رفتاري و عکس العمل هاي متفاوت در شرايط فشار غيرمعمول، نياز به بحث مفصل ديگري دارد. در فصل پنجم اشاره اي گذرا به اين پرسش وجود دارد که چه عواملي موجب مي شود که تحت شرائط يکسان انساني مي ايستد و انساني ديگر تسليم مي شود. اما موضوع بحث اين نوشته توضيح اين شرائط است يعني بررسي شکنجه و تاثيرات ويرانگر آن بر رفتار و هويت انسان


1 - چند ماخذ در اين باره :

در باره شرک رجوع شود به قرآن سوره بينه آيه 5 ؛ سوره 28 ، آيه 62 ؛ سوره 19، آيه84، آيه 182 ؛ سوره 2، 1 آيه 98 و65 ؛ سوره 2 ، آيه 220؛ سوره 6 ، آيه 108 ؛ سوره +9؛ آيه 3 و 28 و 114 ؛ سوره 4 ، آيه 15

در باره کفر: سوره 74، آيه 10 ؛ سوره 86، آيه 17 و کل سوره 109 ؛ سوره 3 ، آيه 114 و سوره 2 آيه 186

منبع مهم ديگری که امروز هم مورد استناد فقهای شيعه است ، رساله امام محمد غزالي است در باب گناهان صغيره و کبيره و شرايط توبه.

دايراالمعارف اسلام ؛ و رساله امام خميني

نشريه نقطه شماره 9 ويژه کفر و الحاد،زندقه و ارتداد

2- نشريه نقطه شماره 9

3- در اين باره رجوع شود به آيه های زير :

سوره 63، آيه 6 ؛ سوره 47، آيه 34 ؛ سوره 4 ، آيه 18

4- در مورد توبه در قران رجوع کنيد به سوره 20 ، آيه 73 ؛ سوره 26 ، آيه 51 ؛ سوره 74، آيه 10 ؛ سوره 46، آيه 31 ؛ سوره 3، آيه 31 ؛ سوره 24 ، آيه 31 ؛ سوره 66، آيه 8 ؛ سوره 5 ، آيه 74

5 – به علت عدم دسترسي به آثار محمد غزالي به زبان فارسي از ترجمه متن های او به زبان آلماني استفاده کرده ام.
Stieglecker Hermann, die Glaubenslehren des Islam Schoening 1962

6- بيشتر کساني که تنها برای آزادی و فرار از مرگ تن به مصاحبه مي دادند ، سعي مي کردند با کوتاه ترين جمله ها اين آيين شاق را انجام دهند. اين گونه مصاحبه ها عموما ، و به ويژه در سال های 61 تا 63 ، مورد پذيرش مصاحبه کننده واقع نمي شد و در اين گونه موارد تواب ها با مشتهای گره کرده شعار های " مرگ بر منافق" و " مرگ بر کافر" سر مي دادند، تا عدم کفايت ندامت مصاحبه شونده را گوشزد کنند.

#socialtags