بیداران

  دادخواهی برای حقیقت و عدالت

بازگشت به صفحه نخست > کشتار زندانيان سياسی در سال ١٣٦٧ در زندان‌های تهران و شهرستان‌ها > مصاحبه با احمد موسوی در باره گزارش کشتار جمعی زندانیان سیاسی ٦٧ در زندان (...)

مصاحبه با احمد موسوی در باره گزارش کشتار جمعی زندانیان سیاسی ٦٧ در زندان رشت

منیره برادران

پنج شنبه 5 ژوئن 2008

برای تکمیل گزارش قتل عام ٦٧ در زندان رشت، بیداران مصاحبه ای هم با آقای احمد موسوی انجام داده است، که در زیر می خوانید

هیئتی که در مورد سرنوشت زندانیهای شهر شما تصمیم گرفت، چه کسانی بودند؟ از مرکز می آمدند یا از مقامات محلی بودند؟

هیئت مرگ از مقامات محلی بود. چهار نفر، شامل نماینده¬ی دادستانی، نماینده¬ی اطلاعات، بازجوی پرونده و عبدالهی که رییس زندان بود در همین جا لازم است توضیح کوتاهی در این باره بدهم. شیوه برخورد هیئت مرگ در زندان مرکزی رشت، با آنچه در تهران رخ داد کاملا متفاوت بود. در زندان رشت ( بند ١ نیروی دریایی که من در آن بودم) اینگونه نبود که زندانیان را برای بازجویی پیش هیئت مرگ ببرند تا هیئت مرگ از روی پاسخ به سوالات یا مواضع زندانیان در مواجهه با آنها، زندانی را برای فرستادن پای اعدام انتخاب کنند. همه زندانیانی که از بند بیرون برده شدند ( از زندانیان تواب گرفته تا منفعل و سرموضع ) هرگز دیگر کسی به بند باز نگشت. به عبارت دیگر هیات مرگ قبل از دیدار با زندانیان، از روی بازخوانی پرونده ها، انتخاب خود را کرده بود. از مجموع ١٢٠ نفری که در بند ١ بودیم، بیش از ٩٥ زندانی به بیرون از بند فرا خوانده شدند که به استثناء ٢ مورد هیچکدام حتا برای لحظه ای هم دیگر به بند باز نگشتند. این دو مورد جواد مشعوف و محمد - م بودند. که جواد هم بعد از یک هفته مجددا از بند بیرون برده شد و دیگر باز نگشت.

اطلاعی دارید که از آنها چه سوالاتی می کردند؟

سوالاتی که از جواد مشعوف ( هوادار سازمان راه کاگر) پرسیده بودند، همه تفتیش‌ عقاید بود: نظرشما راجع به جنگ چیست؟ در مورد مجاهدین چه نظری دارید؟ راجع به جمهوری اسلامی چگونه فكر می¬كنید؟ حمله¬ی اخیر مجاهدین را قبول دارید یا نه؟ و سوالاتی نظیر مارکسیست را قبول داری؟ سازمانت را محکوم می کنی؟ و ....مضافا اینکه صدای او را هم ضبط کرده بودند.

نحوه اعدام در تابستان ٦٧ در شهر شما به چه طریقی بود؟

زندانیان را با طناب حلق آویز کردند. بعد ها شنیدیم که در محوطه زندان نیروی دریایی، از یک تعمیر گاه اتومبیل ( چاله سرویس تعویض روغن) برای اعدام زندانیان استفاده کرده اند.


همه اعدام شدگان از قبل محکومیت حبس داشتند؟ در بین آنها کسانی هم بودند که محکومیتشان تمام شده باشد؟ نامشان را به خاطر می آورید؟

تمامی زندانیانی که از بند ما جان باختند، محکومیت حبس داشتند. تعدادی نیز بودند که دو هفته قبل از شروع کشتار، تقلیل حکم یافته و این تقلیل حکم رسما هم به آنها ابلاغ گشته بود. آنها در شرف آزادی بودند. از جمله حسن فرقانیان و فرید هندیجانی.

از زندانیهای چپ هم اعدام کردند در زندان شهرتان؟

٦ تن از زندانیان کمونیست، در بند ١ زندان نیروی دریایی رشت اعدام شدند. جواد مشعوف، مهدی محجوب و موسی قوامی از هواداران سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر)، عبداله لیچایی، آرامائیس داربیانس و فرهاد سلیمانی از هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اقلیت).

چه موقعی وضعیت به حالت «عادی» برگشت و اعدامها قطع شد؟

در بند ١ نیروی دریایی رشت، بیرون بردن زندانیان از بند، از شامگاه ٨ مرداد شروع گردید. در
همان سه روز اول قریب به اتفاق زندانیانی که در این کشتار جمعی جان باختند، از بند خارج شدند. آخرین
نفرات، جواد مشعوف و فرشید سلطانی بودند که تقریبا با یک هفته فاصله، برای اعدام برده شدند. اما تحقیقا
بچه ها روزهایی را در بیرون از بند بوده و بعدا اعدام گشته اند.
نکته ای را که باید توضیح دهم این است که ما ٩٠ نفر از زندانیان بند، از زمستان ٦٥، به علت خود داری از پوشیدن لباس فرم زندان، از همه حقوق قانونی خود، از جمله رفتن به ملاقات محروم بودیم. و طبیعتا چه بیش از کشتار و چه یک سال بعد از آن، یعنی تا مرداد ٦٨، همچنان ملاقات نداشتیم. اما آن تعدادی که در اعتصاب شرکت نداشتند و به ملاقات می رفتند، قبل از شروع کشتار ابتدا برای یک ماه و سپس با یک ماه تمدید، در مجموع دو ماه ملاقاتشان قطع شد.

محل دفن اعدام شدگان ٦٧ در شهر شما مشخص است؟

من فقط محل دفن جانباختگان شهرستان انزلی را می دانم. این بچه ها را در محله ی کلیور انزلی (به ضم کاف و کسر واو) در قبرستانی به نام آقا پیر دفن کرده اند.

اطلاع دارید که خانواده های این اعدام شدگان در شهر شما برای روشن شدن اعدام فرزندانشان اقدامی انجام داده باشند؟

تا آنجا که من اطلاع دارم اقدامی نکرده اند. تعدادی از این خانواده ها که من از نزدیک آنها را می شناسم، از گرفتن ساک فرزندانشان هم خود داری کردند. چرا که نمی خواستند مرگ فرزندانشان را باور کنند. و این از غم انگیز ترین یادهای زندگی من بعد از آزاد شدن از زندان است.

آقای موسوی عزیز از لطف و همکاری شما سپاسگذاریم.

گزارش احمد موسوی، در تابستان ١٣٦٧ در رشت

#socialtags